-
هفته های پایانی
یکشنبه 9 اردیبهشت 1403 07:55
گندم جان (تیلو) لطف کرده و تو وبلاگش از من یادی کرده. دیدم که درست میگه خیلی وقته ننوشتم یا اگه نوشتم درحد خبر دادن بوده. راستش مثل همیشه سرم شلوغه اما چون دو ماه آخر رزیدنسی هست باید همه پروژه ها رو جمع کنم و همزمان دارم کارهای شیکاگو را انجام می دهم. انتقال لیسانس فارمسی ام به ایالت جدید و جدا از روند طولانی و...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 اسفند 1402 11:37
سلام به همگی خبر خوب اینکه قبول شدم آن هم انتخاب اولم. تا چند ماه دیگر وسایلمان را جمع می کنیم و راهی شیکاگو می شویم. شهری بزرگ و شلوغ. پیش به سوی ماجراهای تازه
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 اسفند 1402 12:12
انتخاب نهایی ام را دیروز فرستادم. دو هفته ی دیگر نتایج می آید. خوبی اش این است که این مدت اینقدر سرم شلوغ است که فرصت فکر کردن و اضطراب ندارم. تا چه پیش آید.
-
تمام نقابهای من
دوشنبه 23 بهمن 1402 23:04
نشسته ام توی تختم در هتلی در ویسکانسین. در یکی از سردترین ایالتهای میدوست (غرب مرکزی؟) امروز مصاحبه داشتم با بخش داروسازی پیوند اعضا. همه چیز به نظر خودم به خوبی و خوشی گذشت. فارمسیستها در این قسمت کشور اختیارات زیادی دارند و بهترین محل برای آموزش و یادگیری هستند. یکی از مصاحبه هایم با نفرولوژیست یا دکتر متخصص کلیه...
-
مصاحبه ها
شنبه 30 دی 1402 18:55
سلام به همگی. این روزها خیلی سرم شلوغ است اما خبر خوب این که پنج تا دعوت به مصاحبه گرفتم از بیمارستانهای بزرگ اینجا. هر کدامشان یک سر کشور هستند. شمال، شمال شرق، شرق و مرکز. نکته ی جالب اینکه یکی از رزیدنت پیوند یکی از این بیمارستانها برای پوزیشن که تازگیها در بیمارستان ما باز شده اپلای کرده و این بهانه ای شده که...
-
سالی که گذشت...
یکشنبه 10 دی 1402 22:24
دو ساعت و خرده ای تا شروع سال نو باقی مانده. ۲۰۲۳ سالی پر ماجرا برایم بود، اتفاقهای خوب آینده سازی اتفاق افتاد مهمترینش فارغ التحصیلی و شروع رزیدنسی بود. اتفاقهای تلح هم کم نبود، تلخترینش از دست دادن دایی محبوبم بود. دایی ام از آن آدمهای دوست داشتنی بود که زندگی برایش آمد نداشت. کلی بدبیاری برایش پیش آمد و سختترینش...
-
دیزنی لند
دوشنبه 20 آذر 1402 04:28
سلام به همگی، سفر من هم به خوبی و خوشی تمام شد. کنفرانس در شهر آناهایم که دیزنی لند در آن قرار دارد برگزار شد. دیوارهای دیزنی لند از هتل تا محل برگزاری کنفرانس پیدا بود و شبها صدای آتش بازی می آمد. از ساحل معروفشان هم ۳۰-۴۰ دقیقه ای فاصله داشتیم. اما آنقدر هفته ی شلوغی داشتیم که فرصت نکردیم به هیچ کدامشان سر بزنیم....
-
مسافرت
جمعه 10 آذر 1402 07:44
سلام به همگی. حال من خوبه مثل همیشه سرم شلوغ است. امشب پرواز می کنم به کالیفرنیا برای کنفرانس سالیانه. اینجا جایی است که قرار است با بیمارستانهای مختلف برای سال دوم رزیدنسی صحبت بکنم و ببینم کجا به معیارهایم نزدیکتر است. این دومین بار است که بدون خانواده سفر می کنم. پارسال تنها سه روز بود اما امسال یک هفته قرار است...
-
سگ سیاه
یکشنبه 30 مهر 1402 19:08
چند وقتی هست افسردگیم شدت گرفته، دل نازک شدم و برای کوچکترین موضوعی که کمی غمگین باشد اشکم درمی آید. دارویی که استفاده می کنم استرسم را تا حدی کنترل می کند اما برای افسردگیم نیاز دارم حرف بزنم. چند روز پیش با ون که هم مشاورم هست هم استادم بود برای دو هفته بخش پیوند قلب، حرف می زدم ناخواسته شروع کردم به حرف زدن در مورد...
-
بعد از مدتها
جمعه 28 مهر 1402 23:53
امروز رور آخر روتیشن پیوند اعضا بود. چهار هفته ای که مثل برق و باد گذشت و باعث شد تصمیمم را برای تخصص بگیرم. از هفته پیش شروع کرده ام به تماس گرفتن با بیمارستانهایی که رزیدنسی پیوند اعضا را برای فارمسیستها دارند. تلاشم بی نتیجه هم نبوده. با یکی از بیمارستانهای عالی در زمینه ی پیوند اعضا تماس گرفته ام. با رزیدنتشان...
-
روزهای سخت
شنبه 8 مهر 1402 21:23
تجربه ام در بخش بیماریهای داخلی فوق العاده آموزنده و جالب بود، اما انتطارات بالای استادم بدجوری روی روانم اثر منفی گذاشت با اینکه خیلی چیزها ازش یاد گرفتم اما به خاطر استرس و فشاری که روزانه بهم وارد می کرد از یک جایی بریدم و نتوانستم پا به پای انتظاراتش پیش بروم. حتی یک panic attack هم داشتم که به خاطرش کار را تعطیل...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 شهریور 1402 03:16
روز اول بخش جدیدم هست؛ بیماری های داخلی. آخر هفته ای شیفت بودم و از خستگی شب زود خوابم برد.ساعت ۱۲ بیدار شدم و تا الان که سه و نیم صبح هست بیدارم. قلب را تازه تمام کردم، کلی چیز یاد گرفتم اما به خاطر ساختار rotation فرصت کافی نبود تا بیشتر استفاده ببرم. این روزها سرم اینقدر شلوغ است که وقت خیلی کمی را با همسر و پسرک...
-
گوشی نو
دوشنبه 23 مرداد 1402 19:33
بالاخره بعد از کلی بالا پایین کردن، بودجه ام را بررسی کردن، مزایا و معایب لیست کردن، بالاخره بین آیفون و سامسونگ، همان برند همیشگی یعنی سامسونگ را خریدم. نه که اهل ریسک و امتحان چیزهای تازه نباشم راستش از نظر اقتصادی وقتی قیمت مدلهای معادل مقایسه کردم اصلا به صرف نبود چون آیفون چیزی حدود ۶۰۰ دلار گرانتر درمی آمد....
-
کوتاهی مو
یکشنبه 22 مرداد 1402 06:21
پسرک را دیروز بردیم آرایشگاه موهایش را کوتاه کنیم. جالب است از در آرایشگاه که وارد شدیم سریع برگشت که نمی روم. جذابیتهای آرایشگاه اصلا برایش اهمیتی ندارد وقتی می داند قرار است آنجا موهایش را کوتاه کنند. سالنی که می رویم مخصوص بچه هاست و صندلی ها همه ماشینهای رنگارنگ هستند و روبروی هر صندلی هم یک تلویزیون با لیست...
-
آخر هفته ی کاری
شنبه 14 مرداد 1402 21:21
امروز اولین شیفت آخر هفته ام بود، فردا هم باید بروم. یکی از شرایط رزیدنسی ام این است که شنبه ها و یکشنبه ها هر سه هفته یک بار کار کنم. این مسئولیت شامل مشاوره های دارویی و تایید کردن نسخه های دو طبقه از بیمارستان است. خبری از rounds رفتن نیست، پشت سیستم می نشینم، مشاوره ها را انجام می دهم و جواب پیامهای رزیدنتهای...
-
روز پرماجرا
سهشنبه 10 مرداد 1402 19:05
امروز روز دوم بخش قلب بود. خیلی استرس آور بود و دلیلش هم این بود که preceptor یا فارمسیست مسئول آموزش من سرش شلوغ بود و نصف بیشتر معاینه مریض ها یا همان rounds من تنها بودم با attending یا همان متخصص قلب و دستیار دکترو آنها روی من به عنوان یک فارمسیست آماده به کار حساب می کردند نه رزیدنت در حال آموزش. بعد از راند وقتی...
-
یک ماه گذشت
یکشنبه 8 مرداد 1402 11:58
سلام به همگی. این یک ماه orientation سرم خیلی شلوغ بود. از انتخاب پروژه تحقیقاتی تا انتخاب استاد راهنما و چرخیدن در بخش های مختلف داروخانه و بیمارستان تا با شرایط کاری فارمسیست ها آشنا بشوم. وَن را به عنوان استاد مشاور انتخابم کردم. قبلا در موردش نوشته بودم که در بخش پیوند عضو مشغول است، خانمی جوان احتمالا هم سن و سال...
-
همکاران
شنبه 24 تیر 1402 06:29
هفته ی دوم رزیدنسی هم تمام شد. خیلی کارها کردیم هم من هم هم رزیدنتهایم. مثلا هردو پروژه ی تحقیقم را انتخاب کردم. جیمز را برای پروژه ی بزرگم انتخاب کردم که در مورد استفاده ی یک داروی ضدویروس در بیماران پیوند قلب و ریه است و برای پروژه ی کوچکتر یکی از فارمسیستهای ICU را انتخاب کردم که می خواهد در مورد یکی از داروهای...
-
جلسه ی معارفه
جمعه 16 تیر 1402 20:02
هفته ی اول رزیدنسی هم تمام شد. به قول مگان، مسئول مستقیم رزیدنتها، فقط ۵۱ هفته دیگر مانده! امروز برایمان مراسم خوشامدگویی گرفته بودند و اکثر فارمسیستها آمده بودند. فرصت خوبی بود برای آشنایی و البته سنجش غیر رسمی شان تا ببینیم کدامشان را به عنوان استاد مشاور انتخاب کنیم. پذیرایی هم تدارک دیده بودند که گویا قبلا رسم...
-
آتش بازی
سهشنبه 13 تیر 1402 23:45
هرچه دیدن منظره ی شهر از پنجره ی خانه قشنگ است، شنیدن مدام ترقه و فشفشه و آتش بازی تا پاسی از شب قشنگ نیست! امشب چهارم جولای روز استقلال آمریکا، رسم آتش بازی همه جا برقرار است، نزدیکی ما به مرکز شهر باعث شد که از ساعت ۷ صدای ترقه ها شروع شود وتا الان ادامه پیدا کند. پسرک اولش زیاد اهمیت نمی داد ولی وقت خوابش همزمان...
-
چالشهای بزرگ کردن بچه چندزبانه
شنبه 10 تیر 1402 19:32
پسرک این روزها بی وقفه حرف می زند، حالا چقدرش قابل فهم است بماند. به خاطر وقت زیادی که در مهد می گذراند انگلیسی را به عنوان زبان اول انتخاب کرده هرچند ما تمام تلاشمان را می کنیم تا در خانه فقط فارسی حرف بزنیم هرچند گاهی اوقات وقتی می بیند ما فارسی مخاطب قرارش می دهیم خودش را به نشنیدن می زند. وقتهایی که رنگها را به...
-
خیال نیمه شب
چهارشنبه 7 تیر 1402 18:43
دیشب خواب آقای عاشق سابق را دیدم. عجیب نیست که هر از چندگاهی میاد به خوابم؟ خواب زمانی را دیدم که آمده بود خاستگاری، این بار اما پدرم قبول کرد و نامزد شدیم در حالی که اصلا انتظارش را نداشتم و توی خواب بهت زده بودم و در عین حال حس خوشایندی ته دلم بود. وقتی بیدار شدم ساعت نزدیک ۴ صبح بود. پا شدم از تخت آمدم بیرون توی...
-
تربیت
چهارشنبه 7 تیر 1402 07:24
این چند روز که پسرک را بیشتر برای پارک و آب بازی بیرون می بریم متوجه رفتار غیردوستانه ی پسرک در قبال بچه های همسن یا کوچکتر از خودش شده ایم. مثلا چند روز پیش که جلوی یکی از فواره های آب داشت بازی می کرد پسرکی خندان آمد تا باهاش بازی کند. اما پسرک صدایش رفت بالا که نه! و پسرک را هل داد. بلافاصله از جا پریدیم که پسرم...
-
پس اندازهای قطره ای
چهارشنبه 31 خرداد 1402 00:39
توی این پست می خواهم راجع به اهمیت باهوش عمل کردن توی زندگی آمریکایی حرف بزنم و بیشتر هم بعد اقتصادی قضیه مدنظرم هست. به طور مثال علت این که این جانب ساعت ۱۲:۴۵ بعد از نیمه شب بیدارم این است که ماشین لباسشویی را روشن کرده ام و منتظرم آخرین دور لباسها تمام شود تا توی خشک کن بیندازمشان. دلیل این شبکاری هم این است که طرح...
-
از همه جا
یکشنبه 28 خرداد 1402 22:14
یکشنبه شب است و آخر هفته هم همه اش به تمیز کردن و جابجا کردن وسایل گذشت. کارهای آشپزخانه و اتاق نشیمن تمام شد خوشبختانه. اتاق خواب و کمدها هنوز کلی کار دارند اما درمجموع راضیم از روند کارها. فردا اولین روز پسرک در کودکستان جدیدش هست، کمی استرس دارم اما هرچه زودتر ببرمش بهتر است چون این روزها سرم خلوتتر است و می توانم...
-
خانه ی جدید، شنا، فوتبال و غیره
پنجشنبه 25 خرداد 1402 15:56
یک هفته ای هست که درگیر اثاث کشی هستیم. اینقدر این روزها کار سرمان ریخته که نه من نه همسر فرصت کردیم وسایل را جابجا کنیم و همه کارتنها باز نشده گوشه و کنار منتظرمان نشستند. آپارتمان جدید در طبقه ی سوم یک مجتمع بزرگ ساختمانی جای گرفته، کلی پله را هر روز بالا و پایین می کنیم اما به نمایش می ارزد. یک بالکن بزرگ رو به...
-
حرکات موزون
یکشنبه 14 خرداد 1402 04:27
دیشب همسر یه کلیپ از گروه رقص quickstyle پخش کرد. یه عده جوان از سرتاسر دنیا که رقص های کشورهای مختلف رو به روز کردند و با تم طنز اجرا می کنند. کلیپ که شروع شد همسرجان بلند شد به رقصیدن و پسرک هم پشت بندش بلند شد. اینقدر خندیدم که حد نداشت چون ریتم رقصشان تند بود پسرک هر قسمتی را که می توانست اجرا می کرد. این وسط به...
-
سرویس بد
یکشنبه 14 خرداد 1402 03:21
این بلاگ اسکای هم شورش را درآورده
-
اثاث کشی یا اسباب کشی
شنبه 13 خرداد 1402 00:23
امروز وقت امتحان بورد را گرفتم، دقیقا یک ماه و دو روز دیگر. باید شروع کنم به خواندن. برنامه ام این است قبل از شلوغ شدن مسئولیتهای رزیدنسی پرونده ی امتحانها را ببندم. آخر هفته ی دیگر اسباب کشی هم داریم. البته زیاد نگرانش نیستم امروز و فردا خرده ریزه ها را با کمک همسر جمع می کنیم و درشتهایش هم که کار مردهاست. توی این شش...
-
صفحه مورد نظر در دسترس نمی باشد
پنجشنبه 11 خرداد 1402 00:40
چند روزی دسترسی به بلاگ اسکای نداشتم اولش فکر کردم مشکل فقط برای من است اما وبلاگ ترانه را که خواندم فهمیدم مشکل از آی پی ماست. به هرحال در نبود دنیای وبلاگی برای دو روز متوجه شدم چقدر عادت کرده ام به خواندن وبلاگهایتان. درست است که کامنت زیاد نمی گذارم اما به همه سر می زنم و کم و بیش از حال و احوالتان خبر دارم. شاید...