سر خط خبرها

اوضاع خوب است، از وقتی آمدم افتاده ام روی دور امتحانات عقب افتاده ی ترم پیش. فرصت سر خاراندن ندارم. استاد راهنما حسابی  شاکی است که کجایی و چیکار می کنی؟ و من وقت نمی کنم بروم بگویم این چند روز را بیخیال من باش. البته که فکر کنم باید کلا بی خیال من شود، چون ماه دیگر دوباره دارم می روم و جرأت ندارم بروم بگویم نیامده دوباره راهی شدم!

 تاریخ مصاحبه مان مشخص شد و من در کنار امتحانات به طور فشرده دارم کارهای خروجی گرفتنم را انجام می دهم تا ماه دیگر در روز مصاحبه حضور داشته باشم. در کنار همه اینها کلی خرید کوچک و بزرگ دارم و هنوز وقت نکرده ام بروم بازار و خرید بکنم. از طرفی دارم کارهای جمع کردن اسناد تحصیلیم را انجام می دهم که به دلایلی کمی پیچیده شده است و به دنبال روزنه نجات می گردم که بتوانم در این فرصت کم آماده شان کنم. کارهایم را اگر ننویسم یادم می رود. 

هر روز به وبلاگ هایتان سر می زنم و دنبالتان می کنم، بر من عفو نمایید که مجال نظر دادن نیست.


پی نوشت: حال آقای همسر خوب است و اوضاع رابطه با وجود نوسانات بالا و پایینی که شخص خودم مسئول درجه یک ایجاد آنها هستم بسیار عالی است. آقای همسر حسابی صبور است و هرچه من هر روز یک بهانه ای می آورم و نق می زنم او با حوصله آنها را به جان می خرد و در نتیجه از رو می روم و  ملتفت می شوم که رویه ام اشتباه است و باید در رفتارهایم انعطاف و صبوری بیشتری به خرج دهم. کلی هم ذوق داریم که ماه دیگر پیش هم هستیم و یک جورهایی هر دویمان لحظه شماری می کنیم.

من آقای همسر را دوست دارم. خدایا شکر!