و پسر کوچولوی قصه ی ما رسما سه غروب و دو طلوع از زندگیش را پشت سر گذاشته :) به دنیای ما خوش آمدی نازنینم

سال نو مبارک

سال ۲۰۲۱ رسما شروع شد. برای همه ی دوستانم آرزوی سلامتی و بهروزی دارم. باشد که در سال جدید بیماری و ناخوشی و درد و بلا به دور باشد و دنیا جای بهتری برای زندگی باشد.

این دو هفته ی قبل تولد سختتر از همیشه می گذرد. خواب راحت شبیه رویا شده و بهترین حالت، نشسته خوابیدن روی کاناپه است. اثاث کشی را با هر زحمتی بود انجام دادیم اما کلی کار هنوز مانده تا درست و حسابی جابجا شویم. خیلی از کارها را که من به خاطر شرایطم نمی توانم انجام دهم همسرجان به عهده گرفته و نمی خواهم غر بزنم اما آنی نیست که دلم می خواهد و مطمئنم بعدا همه چیز را باید دوباره بچینم و مرتب کنم. لباسهای بچه را همه را یک دور شستم و خشک کردم و وسایل کیف بیمارستان را آماده کردم. داشتم لیستم را نگاه می کردم هنوز چیزهای خرده ریزه مثل ناخنگیر و پستونک و کرم و لوشنهای بچه را نگرفتم. امروز وقت بگذارم آنلاین همه را بخرم. دو روز پیش توی حمام لیز خوردم و از پشت محکم زمین خوردم. شانس آوردم توی پرده ی دوش پیچیدم و شدت و سرعت ضربه کم شد و فرصت داد دستهایم ر‌ ا حائل کنم و موقع فرود آمدن ضربه را تا حدی مهار کردم. آن موقع تازه فهمیدم چقدر وزنم زیاد شده و تعادلم کم. بچه حالش خوب است خدا رو شکر، خودم هم بیشتر ترسیده بودم تا چیز دیگر. کبودی و درد آنچنانی نداشتم. به دکترم‌ زنگ زدم گفت که اگر بچه در حرکت است و خودم علامت دیگری ندارم مشکلی نیست فقط کمپرس گرم استفاده کنم و در صورت نیاز استامینوفن‌. خدا رو شکر تا الان که مشکلی نبوده اما فکر کنم یک شوک اساسی به پسرک وارد شد، چون چند ساعت بعد از افتادن حرکتهایش خیلی زیاد شده بود و  لگد می زد. الان هم دارد مثل ماهی مدام باله می زند.  خلاصه به خیر گذشت. همسرجان حالا می آید توی حمام گارد می ایستد تا من بیرون بیایم. او هم خیلی ترسیده بود و گفت دیگر‌تنهایی حق ندارم جایی بروم. 

لطفا برایم دعا کنید این مدت باقی مانده به خیر بگذرد و پسرک به سلامتی به دنیا بیاید.