سلام به همگی، سفر من هم به خوبی و خوشی تمام شد. کنفرانس در شهر آناهایم که دیزنی لند در آن قرار دارد برگزار شد. دیوارهای دیزنی لند از هتل تا محل برگزاری کنفرانس پیدا بود و شبها صدای آتش بازی می آمد. از ساحل معروفشان هم ۳۰-۴۰ دقیقه ای فاصله داشتیم. اما آنقدر هفته ی شلوغی داشتیم که فرصت نکردیم به هیچ کدامشان سر بزنیم. البته که دیزنی لند رفتن هم وقت می خواست هم پول هم همسفر پایه که من هیچ کدام را به اندازه ی کافی نداشتم. ولی آب و هوای خوبی داشت و آلرژی های من تا حدودی ناپدید شده بود.
کنفرانس به خوبی برگزار شد، پوستر پروژه ی تحقیقاتی ام را ارائه دادم و علاقه مندان زیادی توقف کردند و در مورد پروژه ام سوال کرند. با چهارده بیمارستان مختلف صحبت کردم و ایده ی خوبی از ساختار رزیدنسی شان گرفتم. بعضی بیمارستانهای بزرگ و مشهور بر خلاف انتظارم آش چنان دهن سوزی نبودند و بعضیشان صرفا به خاطر نامشان انتظارات فضایی از رزیدنتهایشان داشتند. برای من تعادل خیلی مهم است از این نظر که هم تجربه ی آموزشی خوبی ارائه کنند و هم با رزیدنت به عنوان یک انسان و نه یک ربات رفتار کنند و البته نمی خواهم تمام وقتم صرف رفت و آمد به میتینگهای مختلف شود که خیلی هایشان رزیدنت بیشتر نقش منشی و صورت جلسه نویس دارد. از میان همه ی اینها سه بیمارستان چشمم را گرفته که به نظر گزینه ی معقولی می آیند. باید با استادهایم حرف بزنم و البته که فعلا برای پنج شش بیمارستان حتما اپلای می کنم تا اگر برای مصاحبه دعوتم کردند، بعدش تصمیم بگیرم کدام را انتخاب اولم بگذارم.
پسرک دو روز اول برایش سخت بوده و بدخلقی کرده اما بعدش به گزارش همسر جان دیگر بهانه نگرفته بود. برای همسر و پسرک سوغاتی آوردم. علاوه بر لباس برای همسر یک بسته مجموعه ی شکلات تخته ای سوئیسی گرفتم که خیلی دوست داشت و برای پسرک پازل مکعبی خریدم که برایش جالب بود. قصد خرید برای خودم نداشتم اما ویکتوریا سیکرت کلی تخفیفهای خوب داشت و یک دست گرمکن ورزشی گرفتم و یک ست یوگا برای وقتی که معلوم نیست کی ورزش کنم :))
دو سه باری هم رستورانهای معروف رفتیم که البته چون بیمارستان هزینه اش را می داد بیشتر مزه می داد. یک رستوران غذاهای دریایی رفتیم که بیشترشان توی wine خیس خورده بودند. از گارسون پرسیدم برای آپشن alcohol free شان و نهایتا همان ماهی سالمون خودمان با سبزیجات گریل شده سفارش دادم که هم طعم خوبی داشت هم ظاهر خوشایندی. شب دیگر با هم رزیدنتی هایمان رفتیم به یک رستوران آسیایی که خیلی طرفدارش نیستم و خوراک گیاهی شان را سفارش دادم که فقط سبزیجات نیمه پز داشت و اصلا خوشم نیامد. یک شب هم رفتیم پاستا خوردیم که به نظر خودم پاستاهایی که خودم می پزم خیلی خوشمزه تر هست
فقط ۲۰ روز از این ماه مانده و باید تمرکز کنم روی پروژه های مختلفی که باید به اتمام برسانم در کنار اپلای کردن برای بیمارستانها. ممنونم از همه ی تان که سر می زنید و احوال می گیرید.
درود
ای جانم خانم دکتر⚘⚘⚘
خوشحالم که همچنان می نویسید و مطمینم همچنان موفقیتهای بیشتری بدست خواهید اورد
ممنونم کیهان خان
یکی از آرزوهای من رفتن به دیزنی لنده
که قراره تا آخر عمرم هم یه آرزو باقی بمونه
امیدوارم بهترین ها اتفاق بیفته
یلداتون مبارک
عزیزم آرزوی دیزنی لند دست یافتنی هست به وقتش
با آرزوی گرفتن بهترین تصمیم و موفقیت های روزافزون
ممنونم زهره جان
سلام
مطمئنم که بهترین تصمیم را میگیرید.
موفق باشید.
ممنونم آقای دکتر