کرونا همچنان ادامه دارد. مادرم بعد از دو هفته ی سخت خدا رو شکر رو به بهبود است، برادرانم خوب شده اند و حالا نوبت پدر جان است. دو سه روزی است که با همان علائم درگیر است. فعلا که علامتها قابل تحمل است و امیدوارم سیستم ایمنی پدرم زودتر از شر ویروس خلاص شود. اکثر دوستان و آشنایانمان مبتلا شده اند و تقریبا همه علامتهای مشابه دارند. خدا رو شکر مشکلات تنفسی حادی وجود نداشته و همه کم و زیاد حدود دو هفته درگیر بودند یا هستند. خدا خودش به خیر بگذراند.


مادر و برادرانم درگیر کرونا شده اند. همه شان علامتهایشان شبیه هم است، تب، بدن درد، تهوع و استفراغ و ضعف شدید بدن. برادر بزرگترم بیشتر از سه هفته درگیر بود و حالا کم کم رو به بهبودی است. برادر کوچکتر حالت خفیف ترش را تجربه کرد و دیگر مشکلی ندارد. مادرم اما کاملا تناوبی حالش بد می شود. چند روز اول حسابی بهش سخت گذشت، بعدش یکی دو روز بهتر شد، دوباره علامتها برگشتند  و باز دوباره چند روز بهتر و این چرخه ادامه دارد. دیابت مادرم کنترل نشده است و این حسابی نگرانم کرده. دکترها در کمال تعجب اسمی از کرونا نبردند اما دوا و درمانشان همان داروهایی است که برای کرونا توصیه می شود. با دوستی صحبت می کردم می گفت خیلی ها اگر بشنوند کرونا دارند روحیه شان را می بازند و شدت مریضی شان حتی بدتر می شود. گویا بعضی دکترها ترجیح می دهند به مریضانشان بگویند بیماری ویروسی فصلی است و می گذرد خصوصا وقتی بیمار از قشر مسن و یا تحصیل نکرده باشد. پدرم چند روزی بدن درد داشت بدون علامت دیگر، دکتر که رفته بود با چند تا آمپول مسکن راهیش کرده بودند. خواهرم حالش خوب است، کم سن و سال است و امیدوارم ویروس کاری به او نداشته باشد. دوستان عزیز، برای شفای همه بیماران از جمله مادرم دعا کنید.

درگیریهای این روزها

یک هفته ی اخیر را با چالش های بارداری در سه ماهه ی اول گذراندم. نهایتا مجبور شدم آمپول روگام را هم بزنم. البته که من فوق العاده حساس شده ام به علامتهایی که می بینم و همین هم باعث شد امروز از اورژانس سر در بیاورم و تا مطمئن نشدم نی نی سالم است به خانه برنگردم‌، احتمالا هم یک قبض  سنگین برایم خواهند فرستاد. باید اعتراف کنم کمی کم آورده ام چون خیلی چیزها را نمی دانم و اگر هم بدانم نمی توانم صرف دانستن بیخیالشان بشوم. با آزمایشها و سونوی امروز خیالم راحت شد که همه چیز سر جایش است و این فقط بدن من است که دارد فضا را برای این مهمان چندماهه تا حد امکان فراهم می کند. فشار درسها خیلی زیاد شده و رسما تا روزی حداقل ۵-۶ ساعت وقت نگذارم از ددلاینها جا می مانم. کار را که تعطیل کردم و به سوپروایزرم گفتم دیگر نمی توانم کار کنم. ساعتهای متوالی سرپا ایستادن حسابی حالم را بد می کرد، هرچند خود نفس سر کار رفتن و ارتباط داشتن با همکاران و مریضها تاثیر مثبتی در روحیه ام دارد اما چون آمار کرونا در ایالت ما دارد روز به روز بیشتر می شود بهتر است خانه بمانم‌. روحیه ام این روزها شاداب نیست و باید کاری بکنم روحیه ام بهتر شود، بیشتر بخندم و از این رخوت بیرون بیایم.