روز اول بخش جدیدم هست؛ بیماری های داخلی. آخر هفته ای شیفت بودم و از خستگی شب زود خوابم برد.ساعت ۱۲ بیدار شدم و تا الان که سه و نیم صبح هست بیدارم. قلب را تازه تمام کردم، کلی چیز یاد گرفتم اما به خاطر ساختار rotation فرصت کافی نبود تا بیشتر استفاده ببرم. این روزها سرم اینقدر شلوغ است که وقت خیلی کمی را با همسر و پسرک می گذرانم. هر روز دوازده ساعت بیمارستان هستم و به سختی همه ی کارها را سر موقع تحویل می دهم. بروم یک ساعتی بخوابم تا روز اول هفته را خسته شروع نکنم.
سلام
خیلی وقته چیزی ننوشتی صحرا. هی میام سر میزنم می بینم نیستی که نیستی.
خوبی؟
ایشالا هر جا که هستی روبراه باشی و اوضاع بر وفق مراد باشه
سلام زهرا جان، رزیدنسی سختیهاش کم کم داره خودشو نشون میده
سلام
منتظر اتمام روزهای سختتان هستیم.
سلام، فکر کنم این روزهای سخت تا پایان رزیدنسی ادامه داره
خسته نباشی خانم دکتر پر تلاش امیدوارم بعداز تموم شدن تحصیلات تا هر مقطع که دلتون میخواد و امکانشو دارین اوضاع وفق مرادتون باشه تا مجبور به مهاجرت نا خواسته نشین
سلام مهری جان، مهاجرت که کردم ولی فکر نمیکنم بعد از این بخوام جای دیگه ای برم
ان شاء الله روزای سخت هم میگذره
آمین
سلام دختر قوی از ۹ شب تا الات که ساعت ۴ صبحه وبلاگتو از اول تا اخر خوندم افرین به تلاش و پشتکارت
ممنونم زهرا جان، کاش برام بیشتر مینوشتی
چرا نیستید پس؟
این روزها رزیدنسی حسابی سخت شده
اختیاری ندارم
تو آفتابی و
قلبام
گلِ آفتابگردانی دیوانه
عدنان الصائغ
روزگار بر وفق مراد صحرای نازنینم
ممنون که بهم سر میزنی بانو جان
خداقوت صحرای نازنین
همه این روزها خاطرات جالبی خواهند شد
فسقلی پسرک روببوس
ممنونم بانوجان
سلام
خسته نباشید امیدوارم این روزها تبدیل به خاطراتی خوبی در آیندهتون بشه و قطعا می ارزه به این سختیهایی که داره البته سختی های همراه با تجربه های کاری
سلام، آره روزهای پرچالشی هست و البته که ارزششو داره
خسته نباشید خانم دکتر جان
این روزها هم تموم میشن
خداقوت
سلام عزیزم، شما هم خسته نباشید
سلام
موفق باشید
سلام آقای دکتر، ممنونم
موفق باشی دختر پرتلاش
ممنونم گندم جان، پر تلاش تر از تو هیشکی نیس