بعد از پنج روز شلوغ با بیماری پسرک، بالاخره پسرک حالش بهتر شده. خیلی سعی کردم شیر و غذا را علیرغم میلش مرتب بدهم اما باز هم به نظر می آید در همان چند روز لاغر شده. پسرک جدیدا یاد گرفته سرپا بایستد اما نمی تواند قدم بردارد. تشویقش می کنم که سمتم بیاید یک قدم برنداشته خودش را پرت می کند توی بغلم. همینطور مرتب تمرین کنیم احتمالا زود راه می افتد یا لااقل من فکر می کنم که اینطور می شود. یک کار دیگر هم که یاد گرفته این است که روی تخت خودمان که می گذارمش شروع می کند به لول خوردن روی بالش ها و خودش را پرت می کند از روی بالشها و به من نگاه می کند که آیا می خندم یا نه. برای هر کارش حالا نگاه می کند ک من تاییدش می کنم یا نه. اگر نخندم بیخیال آن کار می شود. تازگی ها قدرت گریه را هم فهمیده و اگر چیزی را ازدستش بگیرم یا مانعش شوم که به هرجایی که می خواهد سر بزند سریع گریه می کند و من هم تصمیم گرفتم کمتر به گریه اش توجه کنم تا متوجه شود با گریه قرار نیست همه چیز را به دست بیاورد. این چند روزی که پسرک را مهد نبردم کلی با هم وقت گذراندیم و امروز که مهد فرستادمش هیچی نشده دلم برایش تنگ شده

نظرات 1 + ارسال نظر
محدثه دوشنبه 1 آذر 1400 ساعت 00:35

فقط میتونم بگم از این روزهاش حسابی لذت ببر

آره واقعا، خیلی شیرینه و لذتبخش

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد