جوانتر که بودم یک زمانی یاهو پلتفرمی داشت برای بلاگهای شخصی به اسم یاهو ۳۶۰. من کم و بیش آنجا می نوشتم و دوستان ندیده ای هم داشتم. از میان همه ی آن دوستها پسری بود هم سن و سال خودم که دوستی مان در یاهو مسنجر تداوم پیدا کرد. وقتی که دانشجو شدم و گوشی دار شماره رد و بدل کردیم و اس ام اس میفرستادیم. آن هم خیلی زیاد! ولی رابطه مان اصلا رمانتیک نبود و هیچوقت هم وارد آن فاز نشد. صرفا با هم حرف می زدیم. تلفنی هم نه بیشتر متنی. دوست من گیتار هم بلد بود و شبها که می رفت تمرین کند در گوشه کنار خوابگاهشان به من زنگ می زد تا بشنوم‌. من هم بی کلام گوش می دادم. یک باری هم از طرف دانشگاه آمدند شهر دانشگاه من برای بازدید معماری بناهای تاریخی. قرار گذاشتیم همانجا و سلام و علیکی کردیم در حد ۵ دقیقه. بعد هم خداحافظی کردیم. باز هم همان فاز دوستی ادامه داشت و با گذر زمان هر دویمان درگیر رابطه های جدید شدیم و پیام رد و بدل کردنمان کمرنگ شد. قبلا پیش بینی کرده بودیم احتمالا دوستی مان ادامه داشته باشد اما حجم پیام بازیهایمان کم بشود و همینطور هم شد.حتی با اینکه بعدا ارشد تهران قبول شدم و هردو در یک شهر بودیم دیگر سراغ همدیگر را نگرفتیم.‌جز یک بار که به من پیشنهاد داد بروم توی گروه کرشان شرکت کنم که خوب نرفتم. او ولی حرفه ای ادامه داد و توی فیسبوکش می دیدم که در کنار حرفه ی خودش علاقه اش را هم جدی دنبال می کند. بعد از آن همه سال، ۱۴-۱۵ سال، هنوز توی اینستا همدیگر را فالو داریم و گهگاهی کامنتی برای همدیگر می گذاریم. از آن مدل دوستی هایی که کسی جای دیگری را تنگ نمی کند. همه ی اینها را نوشتم که بگویم چند وقت پیش یک کار زیبا مشترک با یک گروه از کرواسی انجام دادند که او هم حسابی خوش درخشیده بود. اگر خواستید گوش بدهید اسمش هست baba yetu و این هم لینکش. یک ترانه ی آفریقایی هست گویا. انرژی کارشان را دوست دارم. 

https://youtu.be/5pDrVQ5sUfo


نظرات 1 + ارسال نظر
تیلوتیلو یکشنبه 20 تیر 1400 ساعت 07:05 https://meslehichkass.blogsky.com/


چقدر این مدل دوستی ها دلچسب و دوست داشتنی هستند
و چقدر خوبه که این دوام حال این دوستی را بهتر میکنه که بدتر نمیکنه....

آره، من دوستی اونطوری هم داشتم که متاسفانه همه اش حال بد بوده، آدم از یک جایی به بعد اون جور دوستیها رو باید کنار بذاره

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد