پسرم‌ امروز چهارماهه شده، تو این مدت خیلی اتفاقها افتاده، یکی اینکه متاسفانه پشت سرش صاف شده و علیرغم همه ی تلاشهای ما چاره ای جز اینکه  برایش هلمت یا همان کلاه بگیریم تا شکل سرش تصحیح شود نداشتیم.  کلاه اول انگار درست فیت سرش نبود و بعد از یک هفته سروکله زدن باهاش فیزیوتراپش تصمیم گرفت کلاه جدید سفارش بدهد. حالا منتظر هستیم تا هفته ی بعد دوره را با هلمت جدید شروع کنیم. پسرم اصلا دوست ندارد کلاه را و فوق العاده گرمش می شود و عرق می کند. دکترش می گوید بعد از چند روز عادت می کند و بدنش دما را تنظیم‌ می کند، باید ببینیم دیگر. حس عذاب وجدان زیادی داشتم اوایل و خودم را مقصر می دانستم هنوز هم البته هست ولی خوب سعی می کنم زیاد رویش تمرکز نکنم و فعلا روی دوره ی درمانی فکرم را بگذارم. امیدوارم توی همان دو ماه شکل سر پسرک درست شود‌. همه ی اینها را به حساب بی تجربگی مان می گذارم و آهی هم از نهادم میکشم که نباید اینطوری می شد اما شد...

پسرک به مهد کودک عادت کرده صبحها سرساعت بیدار می شود آماده ی رفتن و عصرها هم سر ساعت منتظر است تا دنبالش برویم. مربی مهدش را می شناسد و دیگر بهانه نمی گیرد وقتی که صبحها خداحافظی می کنم. 

پسرم خیلی خوش رو است و به ندرت گریه می کند. تنها وقتی که بهانه می گیرد وقتی است که در حمام سرش را می شویم با اینکه تلاش می کنم مستقیم آب روی صورتش نریزم باز هم خیلی استقبال نمی کند. در این مدت پسرم چند بار سرما خورده، به یبوست دچار شده، اگزمای صورت گرفته و خلاصه انواع دردسرهای نوزادی رو تجربه کرده و ما هم کنارش یاد گرفتیم. 

خودم هم روحیه ی خوبی ندارم. شکل بدنم خیلی بهم ریخته است، پوست و چربیهای اضافه اصلا جمع نشده و حس خوبی ندارم وقتی لباس بیرون می پوشم و می بینم از هر جایی بیرون زدگی هست، اصلا شبیه خودم نیستم و تلخی اش این است که فعلا همین هستم و تغییر چندانی حاصل نشده بعد از چهار ماه. فشار درس و امتحانها هم که فقط زندگی را سختتر کرده. 

دو هفته ی دیگر وقت عملم هست و امیدوارم همان بهانه ای شود برای یک شروع تازه. تابستان هم کلاس دارم اما فشار و استرسش کمتر از کلاسهای الانم هست. امیدوارم  تابستان تجربه ی شیرینتری باشد و بتوانم اوقات شادتری را کنار پسرک و همسری بگذرانم

نظرات 7 + ارسال نظر
مهتا دوشنبه 27 اردیبهشت 1400 ساعت 02:25

سلام صحرا جان
وقتی خواهرزادم به دنیا اومد مامان همیشه میگفت مواظب باشید سرش تخت نشه من اصلا فکر نمیکردم اینقد جدی باشه الانم نگران نباش فقط باید صبورباشی. امیدوارم عمل خودتم به خوبی انجام بشه عزیزم

مرسی مهتا جان. مادر منم زیاد بهم گفت ولی ما بی تجربگی کردیم و نتیجه اش شد این. حالا هلمت خیلی کمک بزرگیه. عملم هم خوب پیش رفت دیگه باید مراقبت کنم تا جاش زودی خوب بشه. مرسی عزیزم

بهار شیراز چهارشنبه 22 اردیبهشت 1400 ساعت 02:57

صحراااااااا اصلا نگران مدل سرش نباش، پرنسس هم از بس رو یه سمت می خوابید دقیقا همین جوری بود، اما خودش به مرور زمان خوب میشه، بزرگتر که بشه مدل خوابیدنش عوض میشه...

الان کله اش گردانی و فرفری و دلبره

بهار عزیزم کله ی گردانی و دلبری آرزوم هست متاسفانه واسه پسرک کارش از پوزیشن عوض کردن گذشته بود الان که هلمت گذاشتیم رو به بهبودیه خدا رو شکر

محدثه دوشنبه 20 اردیبهشت 1400 ساعت 21:36

اخی پسر ناناز ما چهار ماهش شد! این بچه ها چرا عجله دارن... بسلامتی و مبارک باشه
عزیزم بچه ها اوایل همش مریض میشن، میگی من یاد خودم و حسنا میفتم... یعنی تا یک سال همش دکتر بودم... خسته نباشی از درس خوندن و کار و زندگی... فعلا تمرکزت بذار بچه به یه حالت نرمال برسه... بعد درباره اضافه وزن تصمیم بگیر فقط این وسط سعی کن بیشتر اضافه نکنی، وقتی هلمت رو جدا کردی و تموم شد، حتما سعی کن بذاریش تو کالسکه و بری بیرون بچرخی... کم کم میتونی ورزش کنی، کارای دیگه انجام بدی ... امتحانات هم بالاخره تموم میشن... دم رو غنیمت بشمار

ممنونم محدثه جان از توصیه هات، فعلا که به خاطر عمل نمیتونم خیلی جنب و جوش داشته باشم اما درست میگی حالا پسرک هم کم‌کم به هلمتش عادت کرده و سرش رو به بهبودیه. امتحانامم تموم شد به هر سختی بود

تیلوتیلو شنبه 18 اردیبهشت 1400 ساعت 06:21

سلام عزیزدلم
دست تنها و بدون حضور تجربه بزرگترها حتما روزهای سختی را گذروندی
ولی تو قوی هستی و از پسش بر میای
امیدوارم هرچه زودتر همه چیز بهتر بشود
عمل چی باید انجام بدی؟

سلام گندم عزیزم. سخت که خیلی سخت گذشت اما کم کم یاد گرفتم دیگه. عمل مرتبط با بعد زایمانم بود که زخمهای قبلیم درست خوب نشده بودند و مجبور شدم دوباره ترمیم کنم. فعلا که استراحت بعد عملم تا انشاالله این دفعه به خیر بگذره

سارای قصه جمعه 17 اردیبهشت 1400 ساعت 13:27

سلام
بذار من از تابستان بگم..
تابستان رسیده، سر کوچولوی پسرک حالا یک گردالوی بامزه ی به تمام معناست
عمل و دوران نقاهتش به خوبی پشت سر گذاشته شده و دیگه دغدغه ای بابتش وجود نداره
فرم بدنی و نتایج امتحانات و باقی ماجراها همگی دلخواه و روی روال هستند و خلاصه به شدت بوی بهبود از اوضاع جهان می آید ..
جهان صحرای قصه ..
به امید خدا

سارای عزیزم به امید اون روز قشتگی که توصیف کردی

الی جمعه 17 اردیبهشت 1400 ساعت 04:07 https://elimehr.blogsky.com

قطعا روزهای پرفشاری رو میگذرونی ولی مثل همیشه از پسش خوب بر میای
امیدوارم دوره درمان پسر گلت خوب بگذره و درس ها و عملت هم با بهترین نتیجه به اتمام برسه

ممنونم الی مهربانم و آمین

ترانه پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1400 ساعت 21:07

صحرا جان وقت برای اینکه بدنت به فرم قبلی برگرده زیاده. تازه ۴ ماهه که زایمان کردی، درست میشه نگران نباش عزیزم۰ روی سلامتی واستراحت خودت انرژی بگزار. مشکل بچه هم که موقتی هست و‌کارهای لازم را انجام دادین۰ مهم اینه که سالمه و خوشحاله و مهد کودکش رو دوست داره۰ این روزها هم میگذرند و روزهای بهتری در پیشهمیبوسمت از راه دور مواظب هد سه تاتون باش

ترانه ی عزیزم مرسی از دلگرمی دادنت. آره فعلا که در مسیر بهبودی هستیم امیدوارم که به خیر بگذره

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد