پسرک امروز چهار هفته اش تمام شد.  این تقریبا یک ماه مثل برق و باد گذشت و چیزی که این روزها بیشتر از همه ذهنم را مشغول کرده این است که به خاطر همه ی مشغله ها مبادا دارم لحظه های بزرگ شدن او را از دست  می دهم. وقتی نیازهای روزانه اش برطرف می شود و می خوابد برمی گردم سر درسهایم و در عین حال مدام دلم برایش تنگ می شود. دوست دارم وقتی در آرامش است و گریه نمی کند، وقتهایی که مشغول کشف دنیای اطرافش است و با هیجان دوروبرش را نگاه می کند پیشش باشم. اما نمی شود. کلی کار عقب افتاده دارم که از هر لحظه ای که پسرک اجازه می دهد استفاده می کنم. پدرش وقت بیشتری با او می گذراند و باید اعتراف کنم بیشتر از من او قلق بچه را بلد است، این که روتینش چه هست و هر مرحله گریه اش برای چیست و کلا بهتر از من پسرک را آرام می کند. وقتهایی هست که هرکاری بلدم می کنم و پسرک آرام نمی گیرد و آن وقت اگر پدرش خواب باشد بیدارش می کنم و می گویم "باباییش کار، کار خودت است" و این طور وقتها کمی غصه هم می خورم که چرا نمی توانم پسرم را آرام کنم. هرچند پسرک روی صدای من حساس است و اگر رو به خواب باشد و صدایم را بشنود بیدار می شود و بهانه ام را می گیرد. یک وقتهایی هم هست زور پدرش بهش نمی رسد و آن موقع تنها چیزی که آرامش می کند آغوش مادرش است و بس. 

حمام کردن پسرک خودش یک چالش بزرگ است، آب را دوست دارد و خیلی آرام است موقع شستشو اما من هنوز نمی توانم پسرک را طوری بشویم که تمیز تمیز شود. مثلا نمی دانم چطوری زیر گردن یا پشتش را بشویم چون گردنش هنوز سفت نشده و مثل موم توی دست آدم سر می خورد. پدرش هم کمک می کند اما باز هم انگار نمی شود. هر چقدر که پسرک آب را دوست دارد از لباس عوض کردن بدش می آید و جیغ و داد می کند. تازگیها بینی اش هم گرفته، فکر می کنم سرماخورده، دکتر که معاینه اش کرد گفت چیزیش نیست و برای گرفتگی بینی اش هم قطره ی سدیم کلراید نوشت که هنوز استفاده نکردم. پسرک موقع شیرخوردن صدای بامزه ای تولید می کند که اوایل نگرانم کرده بود اما دکترش گفت طبیعی است و با بزرگ شدنش این صداها هم برطرف می شود. من جیرجیرک صدایش می کنم وقتهایی که شیر می خورد و او هم به مادرش زل می زند و حتما فکر می کند این مامان من هم تکلیفش با اسم من مشخص نیست :)

امتحان پس فردا را که بدهم باید بنشینم یک لیست تهیه کنم از کارهای عقب افتاده در کنار پروژه هایی که تا آخر ماه باید تحویل بدهم. این ماه، ماه پرکار و شلوغی است، امیدوارم که بتوانم به خوبی از پس همه ی شان بربیایم در کنار تجربه ی شیرین لحظه های مادر و فرزندی...

نظرات 9 + ارسال نظر
ترنج شنبه 2 اسفند 1399 ساعت 22:38 http://khoor-shid.blogsky.com

برای تمیز کردن بینی بچه من اول کمی سدیم کلراید با قطره چکون میریزم و بعد با این وسیله ساکشن میکنم. خیلی راضی هستم و حنا هم اعتراضی نمیکنه: Munchkin Clear Nose Nasal Aspirator

سفارش دادم بیاد، امیدوارم پسرک خیلی مقاومت نکنه موقع استفاده اش

هنرمند چهارشنبه 22 بهمن 1399 ساعت 07:31 http://www.honar5556.blogfa.com

سلام

روزتان بخیر


امید که شما و عزیزانتان نیز از کرونا و تمام بیماری ها بدور باشین[گل]

آمین

مریم شنبه 18 بهمن 1399 ساعت 03:15

چه قشنگ شیر خوردشو وصف کردین ...خاطرات شیرین غیر قابل تکرار خدا و شکر که همسر پدر خوبیه
نگران امتحانات نباشین لذت مادری رو ببرین من بعد از تولد پسرم امتحان نورولوژی داشتم نگفتنیه با چه وَضعی درس خوندم البته حالا همش خاطرات شیرینیه
یه بوس و بغل حسابی به گل پسر

ممنونم مریم جان برای دلگرمی دادنت. امیدوارم که همینطور که میگی باشه و یه روز به همه ی اینا لبخند بزنم

محدثه جمعه 17 بهمن 1399 ساعت 23:47

من حسنا رو اینجوری میشستم: یه تیشرت تمیز تنم میکردم و جوری بغلش میکردم که باسن و کمرش رو به من بود و شکمش روی دستم... سرش کنار خم بازم بود.. آب گرم توی لگن آماده بود و زیر انداز و لباس هاش آماده... همسر با حوله دم در... دختر میچسبوندم به خودم و آروم آروم آب میریختم... آب بدون اینکه خیلی به دماغ و دهنش بخوره از اطراف گوش پایین میریخت، شامپو روی پس سر و کمرش میریختم و با دست میشستم و گردنش تمیز میکردم و زیر گلوش رو... بعد با کاسه آب میریختم روش و میشستم و آخر سر آب نهایی رو موهاش و رو صورتش دست میکشیدم و حوله رو میگرفتم مینداختم پشتش و جمعش میکردم میدادم همسر... سریع تیشرت عوض میکردم میپریدم بیرون خشکش میکردیم و کرم میزدیم و اول پوشک و بعد لباس و پاک کردن گوشش و خشک کردن موهاش.... کم کم بچه جون میگیره و راحت تر میتونی بشوریش

ممنونم محدثه ی عزیز از نظر خوبت، این دفعه که ببرمش حموم به همین روش عمل میکنم. انشاالله که این بار راحتتره برام

نسترن جمعه 17 بهمن 1399 ساعت 23:22 http://second-house.blogfa.com/

عی جااانم دلم ضعف رفت
زیر گلوش رو نهایتا با دستمال مرطوب تمیز کنید بچه مثل گل میمونه
افرین به پدر همراه خدا حفظشون کنه
شیر مادر برای گرفتگی بینی خیلی خوبه یکم بچکونید تو بینی پسرک البته راه کارهای مادر بزرگی هستش
امیدوارم تو درسها و پروژه هاتون موفق باشید

نسترن جان منو یاد مادرم انداختی با این کامنت، اون بنده خدام برا هر مشکلی میگه شیرتو بچکون از پایین تنه گرفته تا ناف و بینی و همه جا

زهرا.سین جمعه 17 بهمن 1399 ساعت 01:25

سلام صحرا جان
تولد گل پسر مبارک
من سه بار این روزا رو تجربه کردم و تجربه بهم میگه کیپ شدن بینی شیرخوار از سرماخوردگی نیست بلکه بخاطر اینه که خوابیده شیر میخورن پس موقع شیر دهی سرش رو بالاتر نگه دارید که شیر از حلق وارد بینی نشه و بینی رو کیپ نکنه بهترین راه برای باز شدن گرفتگی یا تخلیه ی بینی هم استفاده از همین قطره یا بهتر از اون اسپری سدیم کلرایده.
برای حمام هم بهترین راه اینه که کف حموم بشینی یا روی یه چهارپایه ی کوتاه بشینی و بچه رو به صورت وارونه و روی شکم روی زانوها بذاری جوری که سر و گردنش از پات بیرون باشه ، اینجوری آب توی گوش و چشم و بینش نمیره, راحت سرش رو بشور و موقع آب گرفتن یکی از دستاتو مثل سایه بون رو سرش بذار که آب و کف تو چشمش نره بعدم به راحتی پشت و پاها و دستاشو کفی کن و مرحله ی آخر برگردونش و شکمشم کفی کن. و البته زیر گردن شستنش یکم سخته .

سلام زهرا جان. از وقتی کامنتتو دیدم سعی می کنم حتما پسرک موقع شیر دادن زاویه داشته باشه، دکترم که بردم نه برای کیپ شدن بینیش برای گاهی پس آوردن شیرش توصیه کرد با زاویه 45 درجه شیر بدم. فعلا همین کارو می کنیم ولی بینیش هنوز کیپه

taraaaneh پنج‌شنبه 16 بهمن 1399 ساعت 21:21 http://taraaaneh.blogsky.com

لیلی۱ پنج‌شنبه 16 بهمن 1399 ساعت 05:03

سلام صحرا جان قدم نو رسیده مبارک باشه عزیزم
من با توجه به تجربه ام باید بگویم که یک شلوارک میپوشیدم برای اینکه بچه لیز نخورد مینشستم روی یک چهارپایه کوتاه(کرسی) و دوسه بار اول یک تشکچه نرم هم روی زمین قرار میدادم برای ارامش خاطر خودم که بچه اگر لیز خورد روی سرامیک نیفتد
بعد بچه را به شکم روی پایم میگذاشتم و کف دستم را روی سینه بطرف زیر بغل میگذاشتم یعنی بچه اول روی یکی از دستهای من بعد روی پایم قرار میگرفت و پایین رو نگاه میکرد اینطور هم مسلط بودم هم بچه راحت بود هم اب توی گوش و بینی و.. نمیرفت
همسر هم با ی ظرف اب میریخت روی بچه و من با دست راست او را حمام میدادم و میشستم در نهایت بچه را مثل وقتی شیر میدهم در بغل گرفته و سینه و قسمت های جلو رو میشستم خیلی خیلی راحت کلا ۵ دقیقه طول میکشید بعد خیلی با احتیاط در حوله قرار میدادم کمی خشک میکردیم تا همسر میبرد بیرون منهم لباس میپوشیدم و دوتایی لباسهایش را تنش میکردیم
امیدوارم تونسته باشم خوب توضیح بدم

سلام لیلی جان، ممنون از کامنتت خیلی خوب توضیح دادی، حتما توصیه هاتو به کار می برم

تیلوتیلو چهارشنبه 15 بهمن 1399 ساعت 23:16 https://meslehichkass.blogsky.com/

خدا قوت نازنینم
چقدر قشنگ نوشتی
چقدر خوب بود لحظه های قشنگ مادری کردنت
امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید
حمام کردن نوزاد کار خیلی سختیه، اما آروم آروم که بزرگتر میشه برات آسون تر میشه

مرسی گندم عزیزم. سختترین کار فعلا همین حموم کردنشه

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد