روزها به سرعت می گذرند و برای من زندگی در بازه های دو هفته ای تقسیم شده متناسب امتحانهایم، هفته ای که امتحان ندارم نه که درسها کم باشد اما چون فشار جمعه ی امتحان نیست خیال راحتتری دارم و فکرم برای بقیه ی جنبه های زندگی بازتر است. به همسر جان از دو هفته ی پیش خبر داده بودند که چون پروژه به اندازه ی کافی ندارند آخر ماه عذرشان را می خواهند. خودش خیلی نگران بود اما به خاطر من نشان نمی داد. کار همسری کامپیوتری است و ماههاست به خاطر کرونا از خانه کار می کند. بدی شغلش این است که قراردادی است و هر وقت پروژه نباشد راحت عذرشان را می خواهند. این یکبار چند ماه پیش اتفاق افتاد اما بعد از یک ماه دوباره زنگ زدند و مشغول شد. برای همین همسر جان گفت یک کار دم دستی موقت پیدا می کند تا پروژه های جدیدشان شروع شود. چون نزدیک Thanksgiving و کریسمس می شویم بازار شغلهای فصلی مرتبط با میل و پست بسته ها و حمل و نقلشان گرم است و همسرجان برای یک شرکت پست اپلای کرد و خیلی سریع هم بهش زنگ زدند و مصاحبه کرد و قرار شد از آخر هفته کار نیمه وقتش را شروع کند. دیروز اما محل کارش ایمیل زدند که پروژه ی جدید دارند و همسر جان و دو همکارش را منتقل می کنند به یک تیم دیگر‌. خیلی خوشحال شدیم دوتایی و کلی خدا رو شکر کردیم. اما همسرجان می گوید می خواهد کار موقتش را آخر هفته ها برود چون هم یک درآمد اضافه است و هم خدای نکرده اگر دوباره کارش اینطوری شد پس انداز کافی داشته باشیم. خودش فعلا دارد آهسته آهسته روی مدرک اینجایش کار می کند با کلاسهای آنلاین کالج. همسرجان مدرک مهندسی دارد اما سالها در یک شغل نامرتبط با رشته اش کار کرده و حالا اینجا نه می تواند از مدرکش استفاده کند چون تجربه ی کافی ندارد و نه از سابقه ی کارش چون مدرکش را ندارد. برای همین حالا می خواهد تجربه را با مدرک یکی کند. کار فعلیش را از طریق دوستش پیدا کرده، درآمد و شرایط کار کاملا کارمندی است اما بدیش قراردادی بودنش است و سختی پیدا کردن کار در شرایط فعلی. فعلا که اوضاع زیاد بد نبوده و خدا رو شکر توانستیم مدیریت کنیم همه چیز را. درسهای من که تمام شود خدا بخواهد اوضاع بهتر می شود. نه من نه همسر جان آدمهای پولکی نیستیم، طرفدار رشد و پیشرفتیم، اما غصه ی چیزهای گذرا رو نمی خوریم و شاید همین علت حال خوبمان باشد. زندگی ادامه دارد با تمام لحظه هایش و پسرک هم همین الان با لگد پرمهرش، مهر تاییدی بر حرفهایم زد ؛)
نظرات 3 + ارسال نظر
نسترن شنبه 12 مهر 1399 ساعت 02:47 http://second-house.blogfa.com/

چه خوب هردو مثل هم فکر میکنید
کار پروژه ای واقعا سخت و استرس زاد هست...درکشون میکنم

آره مثل هم فکر کردن در موارد اصلی جلوی خیلی از بحثهای حاشیه ای رو میگیره

taraaaneh چهارشنبه 9 مهر 1399 ساعت 08:09 http://taraaaneh.blogsky.com

اینکه همسر جان تجربه و مدرکش رو یکی کنه فکر خیلی خوبیه.
شما جوان هستین هرد و کلی وقت دارین. مهم اینه که همدیگه رو دوست دارین و خوشحالین. همه چیز بهتر هم میشه .مواظب خودت و نینی باش.

مرسی ترانه جان

تیلوتیلو سه‌شنبه 8 مهر 1399 ساعت 07:19 https://meslehichkass.blogsky.com/

سلام عزیزم
همیشه شاد و سلامت باشید
انشاله که همیشه کنار هم به شادی و سلامت زندگی کنید
مطمئنم که همه چیز روز به روز بهتر و بهتر میشود به خصوص که شما هردو بسیار کوشا هستید

سلام گندم عزیزم، ممنونم از آرزوهای زیبات

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد