انگار توی هر سه ماهه ی بارداری من،  اپیزودی از اضطراب بی نهایت هست که باعث می شود از اورژانس سر در بیاورم. چند روزی بود یک سری دردهای عجیب و غریب به علاوه ی نشانه های دیگر داشتم. از ده روز پیش حرکات و لگدهای آقا را احساس می کردم و این دو روز آخر بعد آن دردها، دیگر نمی توانستم حرکتی را حس کنم. با دکترم که تلفنی حرف زدم من را ترساند و گفت می تواند علامت جدی باشد و حتما باید اورژانس بروم‌. قبل از آن با آنکه کمی نگران بودم اما تاکید دکتر باعث شد هزارجور فکر و خیال ترسناک به ذهنم بیاید و اینطور شد که ساعت ۹ و نیم شب راهی اورژانس شدیم. آنجا که رسیدیم گفتند چون از هفته ی بیستم گذشته ای باید اورژانس زایمان بروی و اینطوری شد که خیلی زود پذیرش شدم و سراغم آمدند. با داپلر ضربان قلب را چک کردند و بعله جناب خان حالش خیلی هم خوب بود و ضربان قلبش قوی، صدای لگدهایش هم شنیده می شد. دکتر گفت دلیلی ندارد که سونو انجام بدهند و یک معاینه ی لگنی هم انجام دادند و گفتند همه چیز مرتب است و راهیم کردند. امروز با یک دکتر جدید قرار دارم. از خدمات مرکزی که فعلا می روم راضی نیستم چون برای موارد اینطوری فقط می گویند برو اورژانس و باور کنید استرسی که آدم از فضای آنجا می گیرد خودش یک سم است برای سلامتی مادر و جنین. حالا دکتر جدید را بروم ببینم اگر راضی بودم سوابقم را منتقل کنم. خلاصه این که بچه ی اول این حرفها را دارد به قول همسر جان و به قول خارجی ها better safe than sorry. برایمان دعا کنید لطفا :)

نظرات 2 + ارسال نظر
taraaaneh پنج‌شنبه 3 مهر 1399 ساعت 16:56 http://taraaaneh.blogsky.com

خوبه که حال هردوتون خوبه. چه بده که زیادی نگرانت میکنن.

بیشتر مشکل از کوید هست که ویزیتهای حضوری رو محدود کرده و همه چی رو حساب گفته های بیماره و نه معاینه ی دکتر.

نسترن چهارشنبه 2 مهر 1399 ساعت 11:01

عزیزکم، ان شاالله پسرک بسلامتی و راحتی و به موقع میاد تو بغلتون

ممنونم نسترن جان، انشاالله

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد