هفته ای که گذشت را عملا هیچ کار نکردم.به قول اینجاییها فقط chill کردم و بیخیال دنیا و مناسباتش، استراحت کردم. فکر می کنم کم کم باید لیست وسایلی که برای بچه لازم دارم را تهیه کنم و شروع به خرید کنم اما حسش هنوز نیامده. شاید منتظر تعیین جنسیت بچه هستم، نمی دانم. دو هفته ی دیگر وقت سونوگرافی دارم و فکر کنم بعد از آن احتمالا موتور من هم روشن بشود. یک کتاب صوتی شروع کرده ام به نام What no one tells you، راهنمای احساسات شما از حاملگی تا مادر شدن. کتاب حاصل کار دو روانپزشک هست که مرکزیت کتاب را مادر و احساساتش گذاشته اند و این که چه حسهایی در این برهه ی حساس برای یک مادر آینده ممکن است پیش بیاید که لزوما همه شان گل و بلبل و خوشایند نیست. با این که سه ماهه ی اول را پشت سر گذاشته ام اما شنیدن اولین فصل کتاب مرتبط با آن دوره خالی از لطف نبود. قبلا برایتان گفته بودم یک دوست آمریکایی دارم هم سن و سال خودم. پارسال ازدواج کرد و آخرین بار که همدیگر را دیدیم من دو ماهه باردار بودم و او خبر داد که آنها هم دارند تلاش می کنند.کمی خیالبافی کردیم که بچه هایمان با اختلاف چند ماه به دنیا می آیند و کلی با هم رفیق می شوند. هفته ی پیش که احوال هم را گرفتیم خبر داد که او هم باردار است. خیلی برایش خوشحال شدم اما در ادامه گفت که گویا جنین از سنش کوچکتر است و هنوز ضربان قلب ندارد. گفت که مطمئن نیست به نتیجه برسد و قرار است دکترش را دوباره ببیند تا مطمئن شوند که جنین واقعا زنده است. کمی امید بهش دادم که شاید محاسبات او در تعیین سن اشتباه بوده و جنین واقعا سنش کم است و زود است صدای قلبش را بشنوید. خودش هم همین امید را دارد و می گوید برای همین دکتر دو هفته وقت داده تا جنین هشت هفته اش بنا به آنچه در سونوگرافی دیده و نه بر اساس محاسبات تقویمی کامل شود تا دوباره چک کنند. امیدوارم همه چیز خوب پیش برود و جنین سالم و سلامت باشد. اولین تجربه ی بارداری به اندازه ی کافی استرس زا هست چه برسد به اینکه خدای نکرده بارداری ناموفق باشد. دو ماه پیش وقتی نگرانیهای مشابه داشتم شب و روزم تیره شده بود و می توانم درک کنم دوستم در چه شرایطی قرار دارد. برایش دعا کنید لطفا.
عزیزم خوبی؟اوضاع روبه راهه؟
الهی که تنت سلامت واوضاع وفق مرادباشه
خدا رو شکر مینو جان، همه چی خوبه. مرسی خانوم
امیدوارم حال خودتون خوب باشه و نی نی هم عالی باشه
برای جواب کامنتی که نوشته دوستتون نی نی اش رو از دست داده ناراحت شدم ولی سنی نداره که و حتما دفعه بعد نتیجه عالی خواهد بود
ممنونم نسترن جان.
آره دوستم هم منطقی برخورد کرد و انشاالله دفعه ی بعدی همه چی به خوبی و خوش پیش میره
برای دوستت دعا میکنم شرایط براش درست بشه... میدونم حس غم انگیزی که بخوای باردار بشی و نشه... از تجربه خودم اینکه باید باهوشانه بیخیال بود و راحت گرفت... متوجه شدی حتما منظورم رو
ممنونم محدثه جان. دوستم متاسفانه جنینش زنده نبود و بارداری رو مجبور شد ختم کنه. اما به گفته ی خودش حالش خوبه و همیشه دفعه ی بعدی هست.