امتحان ها هم تمام شد به خوبی و خوشی، خدا رو شکر. نمرات هم که طبق انتظار بود و پرونده ی سال اول ختم به خیر شد. پایان سال اول مصادف بود با یک اتفاق خوب. دانشگاه ما هر سال مراسمی دارد برای تشویق دانشجویان نمونه در ابعاد مختلف. به این صورت که وارد یک نظرسنجی می شوی و برای هر عنوان، مثلا دانشجوی موفق در کلینیک یا بهترین در برخورد با بیماران یا  دانشجوی پرتلاش و غیره، هر کسی را که خواستی نامزد جایزه ی مربوطه می کنی. یک قسمت هم برای نامزد کردن  استادها و کارمندان دارد. من خودم چندین بار همه را تشویق کردم بروند یکی از استادهایمان را انتخاب کنند به عنوان استاد نمونه چرا که استادمان علیرغم همه ی زحماتش خیلی کم لطفی در حقش صورت می گرفت. روزی که نتایج اعلام شد امتحان داشتیم و من زمان طولانی صرف امتحان آن روزم کردم. وقتی که امتحان را ثبت کردم دیدم گوشیم دارد از حجم پیام هایی که اسم من در آنها تگ شده می ترکد! وقتی گروه چت کلاسمان را باز کردم دیدم همه به من تبریک گفته اند برای انتخاب شدن به عنوان "دانشجوی الگو". حسابی سورپرایز شدم. اصلا انتظارش را نداشتم. ما یک جایزه ی دیگر مخصوص دانشجوی برتر سال اول داشتیم که برنده شدن در آن ارتباط مستقیم با انتخاب همکلاسیهایت داشت اما دانشجوی الگو عنوانی بود که همه ی دانشجوها از سال اول گرفته تا سال چهارم برای آن رقابت می کردند و خصوصا بچه های سال آخر که می خواستند این عنوان را قبل از فارغ التحصیلی در رزومه شان ثبت کنند.یکی از همکلاسیها که در کمیته ی انتخاب برندگان بود پیام داد که من بالاترین رای را در میان همه ی کمپس های دانشکده آوردم. دانشکده ی ما سه کمپس در سه شهر مختلف دارد. انگار آنهایی که من را می شناختند همه عزمشان را جزم کرده بودند تا من حتما انتخاب شوم. خیلی دور از انتظار و رویایی بود. من در طول سال و خصوصا ترم اول با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کردم. اول از همه مشکل زبان انگلیسی بود که ارتباطم با همکلاسیها را محدود می کرد و دوم قرار گرفتن در یک محیط کاملا جدید که هر روزش یک چالش جدید بود. با این حال من در خیلی از فعالیتهای کلاسی و فوق برنامه  شرکت کردم و حتی بقیه را با خودم همراه کردم. با استادها رابطه ی خوبی برقرار کرده بودم و  سعی می کردم هوای همکلاسیهایی را که روزهای سختشان حتی بیشتر از من بود داشته باشم. به نظر می آید تمام اینها از چشم قاضی ها پنهان نمانده بود! لازم بود این را اینجا بنویسم تا یادم بماند که در هر شرایطی اگر خودم باشم و سعی کنم هر روز بهتر از روز دیگر عمل کنم نتیجه اش حتی اگر برنده شدن عنوان دانشجوی الگو نباشد، باز هم گواه این است که نیت خیر و عمل نیک، بیشتر از هرکسی خود فاعل آن را تحت تاثیر قرار می دهد. دوباره خدا رو شکر.

دو هفته دیگر کلاسهای تابستانیم شروع می شود و تا قبل از آن فرصت دارم کمی استراحت کنم و بعد روز از نو، روزی از نو...


نظرات 6 + ارسال نظر
الی چهارشنبه 7 خرداد 1399 ساعت 00:16

من آدم نوشتن سالهاست که مینویسم، از وقتی تنها فضای مجازی وبلاگ بود،دلم برای نوشتن تنگ شده ولی نمیتونم صحرا اینقدر که سخته و درمونده و تلخ شدم، هر چی مینوشتم تلخ بود و تلخ، دائم خودمو ملامت میکردم که چرا برای این شرایط کاری ازم بر نمیاد، و گاهی کامنت های توهین آمیز اون در حد زیاد، آزارم میداد البته شاید خودم خسته و حساس تر شدم، این شد که دیگه ننوشتم البته تصمیم موقت بود ولی ادامه پیدا کرد

خب دوباره شروع کن با یه وبلاگ نو بدون مزاحمهای همیشگی

مینو دوشنبه 5 خرداد 1399 ساعت 21:37 http://Minoog1382.blogfa.com

مبارکت باشه عزیزم
چقدرعالی هستین بااین روحیه شکست ناپذیر

مرسی مینوی عزیزم

Baran چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399 ساعت 03:28

درود بر شما عزیز راه دورم
خدا قوت،...الهی همیشه سلامت و
سرافراز باشی بلامیسر!

باران عزیزم، برقرار باشی

فروغ چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399 ساعت 00:41 http://f27.blogfa.com

خیلی ساله قصد مهاجرت دارم اما الان که پولم جمع شد،ورق برگشت و زندگی داره روهای خوب دیگه ای بهم نشون میده که شاید نرم.شاید کمی بیشتر فکر کنم و صبر کنم
چون اگه شرایط جدید مهیا بشه،آرامشم بیشتره
+بهرحال ممنون و برای تو هم چندین برابر دعا میکنم اتفاقات خوب بیفته

هرجا آرامش باشه همونجا خونه است.

الی سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1399 ساعت 23:17

تبریک میگم بهت عزیزم امیدوارم همیشه بر مدار موفقیت باشی و با خبرهای خوبت ما رو هم خوشحال کنی

الی عزیزم، جای خالیت حسابی محسوسه. کاش که بنویسی دوباره

فروغ سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1399 ساعت 01:04

من واقعا برات خوشحال شدم و به منم انگیزه تلاش دادی
امیدوارم همیشه عالی باشی،همیشه در صدر بهترینا

مرسی فروغ جان. به وبلاگت سر زدم گویا دنبال رفتنی. امیدوارم بهترین واست پیش بیاد

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد