نمی دانم که من هم وقتی وارد دانشگاه شدم چه لیسانس، چه فوق، اینقدر به خودم می بالیدم! بعضی از همکلاسی ها چنان چشمهایشان برق می زند و دماغ هایشان باد کرده که انگار شق القمر کرده اند. شاید هم کرده اند، نمی دانم. شاید من هم مثل این جوانهای بیست ساله اینقدر سرخوش و مغرور بودم. هر چه هست خیلی هایشان هنوز بالای ابرها سیر می کنند. فکر کنم این نشست هیجانات از عوارض تجربه ی تکراری روز اول دانشگاه و بالا رفتن سن است. امیدوارم همه ی این فازهای روز اولی و هفته ی اولی محرکی شود برای شروع پرقدرت ترم تحصیلی برای همه!

نظرات 1 + ارسال نظر
الی چهارشنبه 16 مرداد 1398 ساعت 01:45 http://elhamsculptor.blogsky.com/

روز اول مدرسه روز اول دانشگاه کلا روز اولها جالبن معمولا قشنگ
شاید هم دلیل رفتار متفاوت تو یا من یا تمام کسانی که به نوعی توی ایران دانشگاه مخصوصا از نوع دولتی( اونم متولدین دهه60) رفتن اینه که اینقدر برای ورورد به دانشگاه زجرمون دادن و پوستمون رو توی اون سالها کندن که دیگه جونی برای سیر کردن روی ابرها در روز اول دانشگاه برامون نمیموند و این عادت قطعا برات نهادینه شده
که میگی ای بابا اینا چه ذوق زدن اگر مرد هستن بیان ایران اونم تو زمان ما با 2 میلیون شرکت کننده کنکور بدن ببینم اصلا دماغ براشون میمونه که بخوان بالا بگیرن؟؟؟
خب قطعا برای آدم موفقی مثل تو این مراحل خاطره هست

آره ایران رقابت خیلی سخت بود و هرکسی به هرچیزی که میخواست نمیتونست راحت برسه.
من هم ذوق دارم ولی ذوق همکلاسیام جنسش کلا فرق میکنه

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد