در یک بعدازظهر ابری با نم نم باران پاییزی لم داده ام روی مبل و خلاصه ی کتاب "کشتن مرغ مینا" را به انگلیسی می خوانم. لیوان چای دارچین و زیره کنار دستم است و با خرما نوش جان می کنم. با خودم هم حسابی در صلح هستم و از خلوت یک نفره ی خودم لذت می برم. خواستم شریکتان کنم :)
* نکته این که اول قرار بود کل داستان را به انگلیسی بخوانم اما از آنجایی که در رده ی رمان های کلاسیک طبقه بندی می شود و لغت سخت زیاد داشت، اول ترجمه ی فارسی را خواندم و خیالم که از داستان و پایانش راحت شد، نشسته ام به خواندن خلاصه ی داستان به انگلیسی که به زبان امروزی تر نوشته شده و تا حدی عذاب وجدانم را از وقت نگذاشتن برای زبان تخفیف می دهد. اصل کتاب را ادل بهم امانت داده اما من نسخه ی خلاصه اش را روی کتابخوانم دانلود کردم و دارم حسابی با دیکشنری و ویکی پدیایش حال می کنم. سخت است یک دستت کتاب باشد یک دستت دیکشنری مدام دنبال معنی کلمات بگردی. خلاصه که عطای کتاب کاغذی را به لقایش بخشیدم. هرچند دلم برای کتاب های فارسی تنگ شده است و ایام نوجوانی که هفته ای دو کتاب از کتابخانه ی محل قرض می گرفتم و دوران دانش آموزی-دانشجویی که پولهایم را جمع می کردم و کتاب می خریدم و اردیبهشت هایی که در نمایشگاه کتاب تهران با لیست کتابها و بن های قرضی این غرفه و آن غرفه دنبال انتشارات مربوطه می گشتم.رویای داشتن کتابخانه ای شخصی در دوران مجردی تحقق نیافت و کتابهایم کنج کارتن های کوچک و بزرگ در انباری خانه ی ی پدری خودم وآقای همسر خاک می خورد. در مورد داشتن چنین کتابخانه ای در خانه ی خودم هنوز فکر جدی نکرده ام. شاید بعدها که تعداد کتابهای کاغذی ام از این سه چهار تای همراهم بیشتر شد فکری برایش کردم.
ایشالارویای کتابخونه شخصی خیلی زودمحقق شد.
کشتن مرغ میناروچندسال پیش خوندم ودلم می خواددوباره بخونم.
من که خیلی داستانشو دوست داشتم.
کتابخونه وقتی که کتابام زیاد بشه حتما به فکرش میفتم
آخ آخ گفتی کتابخونه
منم عاشق کتابخونم
عاشق کتابای کاغذی و ورق زدن کتابم
چای دارچین هم عاشقشم نوش جان
اما با زیره اصلن میونه خوبی ندار
خلاصه نوش جان نوش روح
زیره واسه دردهای ماهیانه خیلی خوبه، بدنو آروم میکنه
کتاب یار خوبیه
خیلی ممنون بابت شریک کردن ما تو لحظات خوبتون و خیلی خیلی ممنونم بابت کامنت های خوبی که برام میزارید خیلی برام با ارزش هست که برای راهنمایی کردنم وقت میزارید و باعث افتخاره دوستی با شما . لحظات خوبتون زیاد
لطف داری ترانه جان. منتظر خوندن لحظه های خوش یک نفره ی خودت هستم
درود بر شما فرهیخته اهل مطالعه
راستش کتابخانه شخصی را من تونستم به آرزوش برسم اما الان فکر می کنم که کتابها را مانند مرغی که در قفس باشه محبوس کردم.خوب همه را خوندم حیفه همینجوری توی قفسه خاک بخورن! والبته همینجوری هم به تعداشون اضافه می شه و بنظرم یکی دو سال دیگه باید خیلی از کتابهای قدیمی را به جایی اهدا کنم تا بتونم دوباره کتابهای جدید بخرم و جایگرین کنم.
و هنوز راسیاتش با کتاب الکترونیک نتونستم خودم را تطبیق بدم!
چه کنیم دیگه ترک عادت خیلی سخته
گاهی آدم دلش می خواد کتاب قدیمی که خونده رو دوباره ورق بزنه . به نظرم دوره به دوره دیدگاه آدم که عوض میشه کتابی که میخونه هم معنی جدیدی پیدا میکنه و چه خوب که اون موقع کتاب مورد نظر در کتابخانه ی شخصی موجود باشه
خوب حق دارید کتاب کاغذی ارج و قرب خودش رو همیشه داره
چه خوبه که خوبی دختر گل
فدای تو گندم جان
هایلایت داره :|
رو کلمه نگه دار تا سیاه شه، بعد بدون اینکه دستتو برداری بکش تا جایی میخوای. تا اونجا هایلایت میکنه.
اون بالا وقتی رو دکمه Go to هم میزنی یه قسمت داره Notes
تمام هایلایت ها و نوت هات اونجاس
خیلی ضروریه بابا :)) واسه درس خوندن غیر ممکنه بی هایلایت
منظورم رو pdf فارسی هست که مثل عکس میمونه و نمیشه هایلایت کرد
آقااااا چه تصادفیییی
منم الان راجع به کتابخونه نوشتم
دیدی چقدر خوبه :))) من هیچوقت فکر نمیکردم بتونه جای کتاب کاغذی رو بگیره تا اینکه خریدمش و کلا داستان عوض شد.
واقعا نونشون حلالشون :))
چه جالب :)) زندگی استیودنت وار حول و حوش یه سری چیزای خاص خلاصه میشه دیگه
آره انگلیسی خوندن خیلی روونه باهاش. هرچند من ترجمه فارسیشم باهاش خوندم و تقریبا راضی بودم حز اینکه نمیشه هایلایت کرد که زیادم ضروری نیست