قسمت سوم- شوک فرهنگی

چند روز پیش برای جلسه ی Culture Orientation رفته بودیم دفتر مهاجرت. در آنجا بعضی مسائل اولیه و ضروری را که برای زندگی در آمریکا باید بدانیم، آموزش دادند.   سمینار را دخترک جوانی به زبان انگلیسی ارائه داد و مترجم که یک خانم وکیل ایرانی بود؛ آنچه لازم بود را به زبان عامه فهم تری منتقل کرد و علاوه بر حرفهای سخنران، مثالهایی از زندگی روزمره ایرانی ها و فارسی زبانها در آمریکا تعریف کرد که برای جمع ملموس تر و قابل فهم تر باشد. به طور مثال وقتی بحث به پلیس، وظایف و اختیاراتش رسید، یادآوری کرد اینجا کافی است زن و شوهر دعوا کنند و صدا کمی بلندتر برود، هر آن ممکن است پلیس در خانه بیاید و از علت سروصدا بپرسد. چرا که مردم اینجا یادگرفته اند در امور شخصی کسی دخالت نکنند و تنها به پلیس گزارش دهند. پلیس هم خیلی زود وارد عمل می شود و از چند و چون قضیه تحقیق می کند. در اینجا خیلی از مواردی که شاید به نظرمان در خانه و خانواده عادی به نظر بیاید و خودمان بارها شاهدش بوده ایم، مصداق خشونت خانوادگی است و قانون، سفت و سخت آنها را محکوم می کند. به قول خانم مترجم، حتی بلند حرف زدن عربها را همسایه ها تعبیر به دعوا کرده اند و پلیس بعد از بررسی، متوجه سوءتفاهم شده است. خلاصه هر گپی که می شود Call 911! 
اینجا بر خلاف ایران که ۱۱۰ و ۱۱۵ و ۱۲۵ دارد همین ۹۱۱ را دارد که با توجه به محتوای تلفنی که می زنی به نزدیکترین پلیس، اورژانس یا آتش نشانی وصلت می کنند. یادم است بچه که بودم و هنوز ۱۱۰ روی کار نیامده بود، اینکه ۱۱۵ یا ۱۲۵ کدام شماره ی آتش نشانی است و کدام اورژانس، گیج می شدم. خدا رو شکر اینجا همین یک شماره را بچه ها باید بلد باشند!
مطلب جالب دیگری که یاد گرفتم پدیده ای به نام شوک فرهنگی یا culture shock بود که برای همه مهاجران اتفاق می افتد. این کالچر شاک را فقط اسمش را شنیده بودم اما اینکه چند مرحله دارد و چطور پیش می رود را بی خبر بودم. فاز اول، فاز ماه عسل یا توریستی نام دارد و از قضا من هم در همین مرحله قرار دارم. همه چیز جدید٬ جالب و زیبا به نظر می رسد. از دیدن آدم های جدید با زبان، پوشش، چهره و سبک زندگی متفاوت لذت می بری. دیدن مناظر و مناطق دیدنی شهر تو را سرشار از حس خوب می کند و اگر از جایی مثل کابل آمده باشی که دیگر همه چیز به چشمت بهشت تیار می آید. بعد از این مرحله ی زیبا و دوست داشتنی که مدت زمانش بسته به شخص فرق می کند، مرحله ی بحران فرا می رسد. خانم مترجم از این مرحله به عنوان پرتگاه یاد کرد. وقتی که دلتنگ خانواده و دوستانت می شوی وجذابیتهای محل جدید برایت دیگر رنگ و بویی ندارد. اگر زبان جدید را هم بلد نباشی که قیامت است، ازمواجهه با مردم فرار می کنی و اعتماد به نفست به شدت کم می شود.  در این مرحله ی بحرانی هر کس بسته به شخصیتش به نوعی واکنش نشان می دهد. یکی گوشه گیر می شود، آن یکی گریه می کند، دیگری پرخاشگر می شود و یک عده هم بنابه ظرفیت کمتر برای تحمل و تطبیق، کارشان به قرص و دوا و در بدترین حالت خودکشی می انجامد! به هر حال اکثریت دوام می آورند و از چند هفته تا چند ماه و سال  بحران عبورمی کنند و وارد مرحله ی سازگاری می شوند. دیگرمی دانی چطوری در سوپرمارکت خریدهایت را بکنی، چه جملاتی را موقع حرف زدن با دکتر یا مشاور به کار ببری و کمتر دچار موقعیت های سختی می شوی که هاج و واج خیره بمانی و ندانی چه جوابی باید بدهی. این مرحله که چندین سال طول می کشد سرانجام تو را آنقدر آبدیده می کند که به مرحله ی استقلال یا همسان سازی (assimilation) می رسی. در این مرحله تو دیگر فرقی میان خودت و بقیه ی شهروندان نمی بینی. حالا به یک شهروند دو فرهنگه تبدیل شده ای که با محیط کنار آمده ای و برای بالندگی هرچه بیشتر زندگی خودت و خانواده ات تلاش می کنی.
امید که همه ی مراحل cultre shock برای همه ی مهاجرین دنیا به همین خوبی و خوشی تئوری اش به مرحله ی assimilation  برسد!
نظرات 5 + ارسال نظر
ابانا جمعه 14 مهر 1396 ساعت 12:04

جالب بود هرچند بنظر بدیهی هم میاد. بهرحال وقتی قرار محیط یا کلا شرایط جدیدی باشه ک باید هم باهاش کنار بیای بهتره ک‌زود این اتفاق بیافته‌

آره هرچی زودتر بهتر ؛)

بیضا پنج‌شنبه 13 مهر 1396 ساعت 11:04

صحرای عزیزم امیدوارم تمام مراحل را بخوبی بگذرونی و بزودی با همه چی عادت کنی، من بخوبی این مراحل رو در برخورد همسر مشاهده کردم اون هنوز هم که هنوزه در مرحله بحران بسر میبره اصلا خودش نمیخاد که حقیقت رو قبول کنه و از تمام زیبایی های کانادا بدش میاد او گاهی تلاش نمیکنه که خودشو با محیط سازگار کنه فقط و فقط به این فکر میکنه که منو قانع کنه که بیاد و کابل زنده گی کنیم و به من میگه تو خودخواهی چون تنها به خوشی خودت فکر میکنی.
عزیز الهی هر آنچه خیر است برای همه پیش بیاد. شاد و سلامت باشی.

سعی کن بهش روحیه بدی. آدم تو غربت دل نازکتر و حساس تر میشه. بتونه از این مرحله به سلامت بگذره باقیش با گذر زمان حل میشه

الی سه‌شنبه 11 مهر 1396 ساعت 18:53 http://elhamsculptor.blogsky.com/

آدم وقتی برا رسیدن به هدفش مشقت میکشه قطعا ازین مراحل خیلی راحت عبور میکنه و زود وارد assimilation میشه

قطعا همینطوره

بهار شیراز سه‌شنبه 11 مهر 1396 ساعت 07:50

چه جالب ....چقدر خوبه که اینا رو آموزش میدن
از قبلش میدونی دلیل حال و روزت چیه و راحت باهاش کنار میای ...
امیدوارم به راحتی از این مراحل عبور کنی صحرا جانمم

مرسی بهار جان قند

محمدرضا دوشنبه 10 مهر 1396 ساعت 21:13 http://bitterthancoffee.blogsky.com

خیلی مفید بود ممنون.

:)

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد