زمانی آنا می گفت می توانم نویسنده ی خوبی شوم اما راستش را بخواهید به مرور زمان نوشتن برایم سخت تر و جان فرساتر می شود. پیدا کردن جمله های درست خیلی وقتم را می گیرد و حس می کنم نوشته هایم خیلی پرتکلف و عصاقورت داده شده است. به گمانم جدا از این نوشته های چند پاراگرافی که نوعی تمرین است، باید دوباره به خواندن و بیشتر خواندن برگردم. چند وقتی است مطالعه ی آزادم به کلی تعطیل شده و از طرفی بنابر ضرورت اکثرا انگلیسی می خوانم و این تا حدودی استفاده ی واژگان فارسی ام را محدود کرده است.خودتان هم شاید متوجه بد نوشتن این اواخرم شده باشید.
من عاشق نوشتن هستم و تلاش می کنم به عشقم وفادار بمانم!
عاشقی سختی داره!!
اتفاقا نوشتار قشنگی داری
ولی افتاد مشکل ها
ممنونم . امیدوارم بهتر هم بشه
نه بابا! خوب مینویسی که!
من یکم سختگیرم