همین که سفر کردم و به خانواده سر زدم، با برگشتم ویزایمان صادر شد و چقدر خوب شد که توانستم پدر و مادر، خواهر و برادرها را ببینم و این بار آنقدر محکم خداحافظی نکردم و حالا راهی مقصدی هستم که معلوم نیست چقدر بعدش بتوانم دوباره با آنها دیدار کنم. حداکثر تا دو ماه دیگر راهی می شویم و خداوند کمکمان کند که بتوانیم خانه مان را در خاک جدید بسازیم و آباد کنیم.
خیلی خوشحالم برات صحرا جونم انشاالله به سلامتی برین و زنده گی خوش و خوب پیش رو داشته باشی عزیزکم.
ممنونم عزیزم. امیدوارم کارهای رفتن شما هم زود جور بشه
وایییی صحرای عزیزم انشاالله به سلامتی برین ولی واقعا خیلی کنجکاو شدم بدونم کجا میرین
سلامت باشی بیضا جان. عزیزم میریم د یو اس ای
عزیز دلمممممم...انگار گره کار همون دیدار عزیزانت بوده
خدا پشت و پناهت باشی هر جا که میری.. مواظب خودت باش عزیزم
سلامت باشی بهار بانوی عزیزم. سر فرصت برات می نویسم
ایشالا مریم میرزا خانی بعدی تویی دیگه
یه کوچولو پایین تر از ما هستید :)) اگه برید نیویورک که دیگه خیلی نزدیکید :))
فرصت خیلی فوق العاده ای هست ولی
خبر خیلی خوبی بود
ایشالا آینده روشنه
همین آینده پدر آدمو درمیاره
نه ما از شما خیلی دوریم . اون پایین پایینا میریم
چهههههه عالیییییییی
اگه دوست داشتی بگو کجا به سلامتی میری
ایشالا که همینطور که میخوای میشه
مرسی محمدرضا
راهی سرزمین فرصت ها هستیم . ینگه ی دنیا
خوشحالم برات
امیدوارم بهترینها در انتظارت باشه
درسته که این روزها خیلی کم مینویسی و خیلی کمرنگ اینجا هستی
اما همین که هستی خوشحالم و از اینکه به چیزی که میخواستی داری میرسی بینهایت خوشحالم
امیدوارم که همه چیز به بهترین شکل پیش بره
ممنونم گندم جان، دوست خوب من