جهنم

کسی در من غمگین است، کسی در من گریه می کند‌. از وقتی انفجار دیروز اتفاق افتاده در خلوت خودم به سکوت دچار می شوم، زل می زنم به درون خودم و حرفی برای گفتن ندارم. اشک حلقه می زند در چشمهایم و بغضم را نترکیده، فرومی دهم.  نمی توانم در حضور دیگران عزاداری کنم،  نمی توانم غمگین باشم و نمی توانم اشک بریزم. از وقتی به اینجا آمده ام  چندین و چند انتحار و انفجار اتفاق افتاده و دردناک این است که روز بعد از حادثه، همه چیز به حالت عادی بر می گردد و انگار نه انگار آن همه آدم مرده اند‌. اینجا بعد از مدتی همه چیز برایت عادی می شود؛ از آلودگی و کثافت گرفته تا خشونت و کشتار. اینجا جهنمی است که مردمش به فراموشی دچارند.

نظرات 3 + ارسال نظر
بیضا دوشنبه 15 خرداد 1396 ساعت 12:19 http://mydailydiar.blogsky.com

خدارو شکر که خوبی عزیزم. اداره ما خیلی به انتحاری نزدیک بود عزیزم و در ضمن خیلی روحی داغونم.

بیضا جان مراقب خودت باش. تنها باید دعا کنیم که خدا خودش حفظمان کنه.

بهار شیراز شنبه 13 خرداد 1396 ساعت 11:50

مواظب خودت باش دختر جان خدا رو شکر که خوبی

چشم بهار جان

تیلوتیلو شنبه 13 خرداد 1396 ساعت 09:37 http://meslehichkass.blogsky.com/

خدا را شکر که خوبی
همش داشتم بهت فکر میکردم

قربانت گندم عزیز

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد