آشنایی

آقای خاستگار در موردموارد  آشنایی قبل از من برایم حرف زد و متقابلا با کلی ادب و احترام از من هم پرسید. بیشتر هم منظورش مواردی بود که به خاستگاری ختم شده و به نتیجه نرسیده. برایش هم از تقی گفتم هم از آقای سابقا عاشق،  البته به اندازه ای که نیاز بود نه بیشتر. هدف سوال او بیشتر کشف چیزهایی بود که ممکن است برای خودش وقت خاستگاری و برخورد با خانواده پیش بیاید.من هم چیزهایی که لازم بود بداند را برایش گفتم. بهش تاکید کردم که با خوش بینی افراطی جلو  نیاید. ممکن است موارد پیش بینی نشده زیادی پیش بیاید. تعجب کرد از حرفم اما وقتی کمی حرف زدیم منظورم را متوجه شد. او هم تاکید کرد که برای خانواده من او غریبه ای بیش نیست و اگر خواست و نظر مساعد من همراهیش نکند نمی تواند کاری از پیش ببرد. او تقریبا از انتخابش مطمئن شده من اما هنوز به این درجه از اطمینان نرسیده ام.  باورش برایم سخت است که یک نفر این قدر خوب باشد یا لااقل شبیه چیزی باشد که من همیشه در ذهنم داشتم. مردی سرزنده، کاری، شوخ طبع، محترم، خوش تیپ، ورزشکار، عاقل، بالغ و کلا درست حسابی. خیلی جنتلمن است! البته این ها را  از دور می گویم. چندبار هم تاکید کردم که من تا از نزدیک نبینمش و نشناسمش هیچ جواب قطعی بهش نمی دهم. چند روز پیش آمد سوال کرد که  برای ویزای ایران اقدام کند یا نه؟ و خودش هم جوابش را داد که چون ممکن است طول بکشد اقدام می کند. من هم در کمال بی رحمی گفتم اقدام کن نهایتش آمدنی نشدی کنسلش می کنی! هنوز کمی بابت اینکه تحصیلاتش از من پایین تر است دلمشغولی دارد. می گوید نکند در سطح من نباشد و اذیتم کند و من چندین بار برایش توضیح دادم که درک و شعور مهمتر از درجه و مدرک تحصیلی است. می توانم حس کنم که به من علاقه مند شده من اما چیزی که درونم حس می کنم آرامشی است که خیلی آرام آمده ته دلم را گرفته. نه ادعای عاشقی دارد نه می خواهد با زدن حرفهای احساسی توجهم را به دست بیاورد. فکر همه چیز را می کند و در نهایت ادب و ملاحظه مسائل را مطرح می کند. ذهن من دارد همه اش مسائل مثبت را می بیند و من ازاین بابت نگرانم. در مورد آقای سابقا عاشق یادم هست که در مورد مرد عمل بودنش از همان اول تردید داشتم و این را با زبانهای مختلفی به خودش گفته بودم. آخر هم سر همین مرد عمل نبودنش داستان ما آنطوری تمام شد. اما در مورد این آقای خاستگار ذهنم هیچ هشداری نمی دهد و همین هشدار ندادن ذهنم برایم عجیب است. این آقا مواردی را  که برایم مهم است همه را پذیرفته و یا لااقل منوط به شرایط و تصمیم دونفره کرده است. شرایطی که خانواده برای ازدواجم گذشته است را هم بهش گفتم و او خیلی راحت گفت من آداب و رسوم را تاجایی که عرف باشد قبول می کنم و مشکلی ندارم. شرایط کلی خانواده من را هم مساعد دانست. بیشتر برایش این اهمیت دارد که جایگاه خودش را در خانواده همسرش به دست بیاورد و به قول خودش مثل پسر خودشان دوستش داشته باشند. پدرش فوت کرده و یک مادر پیر و بیمار دارد. اگر آمدنی شود با خواهر بزرگترش می آید و آنطور که می گوید اختیار تام  ازدواجش با خودش است. من اما تاکید کردم که موافقت خانواده ام قسمت مهمی از تصمیم گیری من است و او هم تاکید کرد که درستش هم همین است. ..

کلا هر چه به ذهنم آمد را نوشتم ، اگر جملات ربطی به هم ندارند را بگذارید به حساب قاطی نوشت ذهن من.

نظرات 5 + ارسال نظر
آنا جمعه 17 اردیبهشت 1395 ساعت 10:44 http://aamiin.blogsky.com

برام جالبه این باید و نبایدهایی که داری. این که خودت را پروفایل می کنی.

تقریبا همیشه درگیر این پروفایل کردنی که میگی هستم. چرا اینطوری شد،چی شد که اینطوری شد، چیکار کنم نشه، چیکار کنم بشه. عادت شده واسم

تیلوتیلو سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1395 ساعت 13:58 http://meslehichkass.blogsky.com/

اما من سخت به خداوندی که ادمها را تنها نمیزاره معتقدم

آره خودش راه خیرو پیش پام بذاره، توکل به خودش

تیلوتیلو سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1395 ساعت 12:59 http://meslehichkass.blogsky.com/

خب اینطور که معلومه به زودی عروسی دعوتیم

من که دیگه به هیچی قبل از اتفاق افتادنش اعتقاد ندارم

آنا سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1395 ساعت 11:29 http://aamiin.blogsky.com

چه کاراکتر آشنایی! این طور مردها برای ازدواج خیلی خوب هستند. یک عمر می توانی روی آنها حساب کنی. در مورد باقی موارد هم فکر کنم نظر من را می دانی. اما خوب ما با هم خیلی تفاوت داریم. شاید برای تو که منطقی تر به زندگی نگاه می کنی یک عاشقانه آرام باشد.

من به قسمت ماجراجوی خودم که پی یک عشق پرماجرا می گشت فرصت دادم، تجربه ام را کردم، نتیجه اش را هم دیدم. حالا می خواهم به قسمت منطقی و بی حاشیه خودم فرصت بدهم. این هم کم ماجراجویی ندارد اما یک ماجراجویی آرام!

تیلوتیلو سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1395 ساعت 11:15 http://meslehichkass.blogsky.com/

خب توکل بر خدا
ولی یه کم عجیب به نظر میاد که ایرادی نباشه
مگه میشه کسی کامله کامل باشه؟

هیشکی کامل نیست . چیزهایی که نوشتم کلیت این شخص هست اون هم حتما رفتارها و ریزرفتارهای خاصی داره که بعدا به چشم میاد و چاره ای جز ساختن باهاشون نیس

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد