تصمیم دارم روزانه نویسی را شروع کنم به خاطر اینکه اولین قدم در ساختن روتین روزانه ام هست. به دلیل مشغله، اضطراب و افسردگی، تمام روتینهایم از دست رفته اند و زندگیم به معنای واقعی یک آشفته بازار است. شاید ساده ترین قدم همین باشد و باعث شود که انگیزه پیدا کنم برای برداشتن قدمهای بعدی.
اوضاع دانشگاه زیاد جالب نیست، نمراتم سیر نزولی داشته اند و بی تفاوتی ام به اتفاقی که دارد می افتد بیشتر آزارم می دهد. انگار سکان درونم را کسی به دست گرفته که خودش را به دست امواج سپرده و مقصدی ندارد. هر چه صحرای درون می خواهد کشتی را به مسیر برگرداند انگار زورش نمی رسد. نمی دانم چه مرضی است که به جانم افتاده اما هر چه هست اثر مخربش دارد روز به روز قوی تر می شود.
هر کاری که میدونی ممکنه دوباره صحرا رو همون صحرا کنه انجام بده، هر کاری، با شناختی که هر چند کم ازت دارم میدونم برمیگردی و سکان رو بدست میگیری هر چند سخت، نزار اضطراب و افسردگی و حجم مشکلات همون بلایی که سر من آورد رو سرت بیاره، بلند شو از جا و حلش کن، حتما میتونی چون قبلا هم از پس سخت ترش بر اومدی
تلاشم رو می کنم
صحرا جان روزمره نویسی شروع خوبیه و کمک تخصصی را هم در نظر بگیر مثل مصرف دارو برای اضطراب و افسردکی ویا راندروانی❤️❤️❤️
داروی جدید رو شروع کردم به اضطرابم کمک کرده اما بی تفاوتی و عدم تمرکز رو نه. البته زوده هنوز برای تاثیرات دارو. اما همین که دارم بهش فکر میکنم و دنبال راه حلم خودش نشونه خوبیه فکر کنم