#همچنان خبری از رفتن نیست و من تصمیم گرفته ام آخر ماه یک مسافرت چند روزه به قصد کارهای اداری ایران بروم. البته اگر خبری بشود که برنامه کنسل می شود.
#کلاس زبان می روم و تصمیم دارم به طور جدی دو ماه دیگر امتحان تافل را بدهم و پرونده اش را ببندم. بعد هم شروع کنم به مکاتبه با اساتید و فرآیند اپلای.
#حال رابطه ی من و آقای همسر هم خوب است فقط نمی دانم این اواخر چرا اینقدر جیغ جیغو شده ام، نسبت به همه چیز زود واکنش نشان می دهم و آقای همسر می گوید بعضی وقتها ترسناک می شوم. بلاتکلیفی ناخودآگاه روی رفتارم تاثیر گذاشته و خدا رو شکر که آقای همسر حوصله مندانه با من تا می کند.
#درس دادن با زبان روزه چقدر سخت است، آخر کلاس دومم رنگ به رخم نمی ماند و دانشجوها شوخی و جدی می گویند "استاد روزه سرت تاثیر کرده، نگرانیم" و من تا دقیقه آخر درس می دهم.
#دوستی گیر سه پیچ داده من را بکشاند سمت یکی از آیین های تصوف اهل سنت، نه من اهل سنتم و نه اهل تصوف. کمی تحقیق کردم و خوب اگر تبلیغات منفی علیه این آیین ها را فاکتور بگیرم، باید بگویم اگر قرار بود صرف ذکر گفتن و یک سری اعمال تقلیدی مراحل معرفت پروردگار طی می شد که الان دنیا جای بهتری برای زندگی بود. فکر کنم یکی باید دوستم را از آنجا بکشد بیرون!
#مراقب خودمان باشیم.
منم حساس شدم و کمی خودخواه
بزودی همه چی درست میشه، کمی صبور باش دخترکم
چشم بهار خانم
سلام دوست گل من
چقدر خوبه مسافرت ... حتما روحیه ات هم بهتر میشه ... انشاله که جور بشه
کلاس زبان عالیه... برای من شده قورباغه زشت
خدا را شکر که آقای همسر عاقل هستند
طاعاتت قبول ... ما را هم دعا کن لطفا
مراقب دوستی هامان هم باشیم ...