خیلی وقت بود منتظر زمانی بودم که حس کنم وقتش شده با خدا خلوت کنم و دوباره باهاش حرف بزنم. نه اینکه کاملا ازش رو برگردانده باشم اما به دلایلی از چند سال پیش دیگر حس می کردم آن اتصال قوی که داشتم کمرنگ شده بود، شاید یکی از دلایلش افسردگی شدید چهارسال پیش بود. امسال اما با شروع ماه رمضان بی بهانه روزه گرفتم و دوباره نماز خواندم. حس آشنایی داشت که آرامش با خودش آورد. جالب است با اینکه همسر نماز می خواند پسرک تا به حال از او سوالی نپرسیده بود اما همین که دید من سجاده پهن کردم اول اعلام کرد این مال پدر است بعد پرسید چکار میکنی برایش که توضیح دادم آمد کمی توی دست و بالم چرخید و بعدش رفت سر بازی خودش. یا وقتی که می خواست خوراکی اش را با من شریک شود وقتی برایش توضیح دادم که روزه دارم کمی فکر کرد و اصرار به خوراندن خوراکیش به من نکرد. همسر امروز پرسید می خواهی روزه بگیری در طول هفته و وقتی جواب مثبت دادم چیزی نگفت. همسر از وقتی نماز و روزه را قطع کرده بودم چیزی نگفته بود چون می دانست که من تا با خودم و خدای خودم کنار نیایم برنمی گردم. الان هم که شروع کردم همراهی می کند بدون قضاوت انگار می داند که من دارم اتصالی را تست می کنم.
آفرین به همسر شما
امیدوارم برکات این ماه مبارک، در تحول حال و احوال شما و همه ما، خودش رو نشون بده.
ممنونم پگاه جان
این حس و حال خوب نوش جونت .
ممنونم رویای عزیز
همه ما با درجات متفاوتی مبتلا به شک و تردید و گاهی قطع ارتباط ظاهری با خدا میشیم مهم اینه که دوباره متصل شدین حالا لذت نماز و روزه را بیشتر حس میکنین
چه همسر صبور و مهربونی دارین خوشبختیتون مانا و پایدار باشه التماس دعا
ممنونم مریم جان
سلام بانو.خوش به حالتان دوست داشتید برای من هم دعا کنید تا این اتصال بوجود بیاید و نماز خواندنم را شروع کنم مطمئن هستم خدا خیلی دوست تان داشته.ممنون
سلام
براتون آرزوی سلامتی و دلخوشی دارم. به هر صورتی که خودتون دوست دارید.
ممنونم آقای دکتر