امروز دلم هوای حرف زدن کرده آن هم با دوستی که بلد است گوش بدهد. قدیمها دوستم نادیا این نقش را به عهده داشت. الان که فکر می کنم می بینم نادیا هیچوقت من را قضاوت نمی کرد وقتی ازش می خواستم نظرش را صادقانه بیان می کرد و فارغ از اینکه چه میگفت هیچ وقت از حرف زدن باهاش و شریک کردن داستانها و رازهای زندگیم با او پشیمان نشدم. نادیا هم بالاخره از ایران بیرون آمد و این روزها حداقل از روی استوریهای اینستاگرامش می توانم بگویم حالش خوب است. یکی دو باری که باهاش حرف زدم خوشحال بود و خوشحالی او دل من را هم شاد می کند. امیدوارم بتوانم بعد از تمام کردن رزیدنسی به اروپا سفر کنم و دیداری تازه کنم بعد از سالها.
هر وقت دلت میخواست بیا با من حرف بزن
من هم امیدوار و

آرزومندم به زودیِ زود برامون بنویسید:دیدار شد میسر"
امیدوارم
امیدوارم بزودی دیدار میسر شود
ممنونم ترانه جان، من هم امیدوارم
اصلا نخونده اول کامنت بزارم خوشحالم که زود پست گذاشتی
سلام
داشتن چنین دوستانی یه نعمته قدر نادیا را بدونین
و چقدر جاش خالیه