پسرک را دیروز بردیم آرایشگاه موهایش را کوتاه کنیم. جالب است از در آرایشگاه که وارد شدیم سریع برگشت که نمی روم. جذابیتهای آرایشگاه اصلا برایش اهمیتی ندارد وقتی می داند قرار است آنجا موهایش را کوتاه کنند. سالنی که می رویم مخصوص بچه هاست و صندلی ها همه ماشینهای رنگارنگ هستند و روبروی هر صندلی هم یک تلویزیون با لیست کارتونهای مورد علاقه ی بچه ها پخش می شود. برای بچه های بزرگتر دسته ی بازی و بازی ویدئویی فراهم است اما پسرک ما از صدای ماشین موتراش می ترسد. آرایشگر گفت که قیچی استفاده نمی کند چون بچه گریه می کند و تکان می خورد. ولی راستش پسرک قیچی را ترجیح می دهد به صدای ویزویز موتراش. با کلی جیغ و گریه و لگدپرانی بالاخره موهایش را کوتاه کردیم. موی کوتاه خیلی هم بهش می آید کلی بامزه می شود و چشمهای درشت و مژه های بلندش بیشتر به چشم می آید. همسر می گوید از این به بعد خودش توی خانه یک کاریش می کند و بچه حالا از محیط بیشتر از خود کوتاه کردن مو می ترسد. احتمالا دفعه ی بعد ببرمش پیش آرایشگر خودم شاید آنجا احساس بهتری داشته باشد.
این آخر هفته خانه هستم و پسرک مثل پروانه دورم می چرخد. مشکل جدیدی که داریم این است که پسرک گاهی به انگلیسی چیزهایی می گوید که هیچ کداممان متوجه نمی شویم و پسرک ناراحت می شود که جواب درستی بهش نمی دهیم. من هنوز بهتر هستم در حدس زدن تا پدرش. فکر کنم از واکنشهای ما کم کم متوجه شود که بهتر است فارسی حرف بزند
ما تو خونه کارتون راه می افته. پدر با قیچی تمرین کرد تا کم کم بعد چند سال راه افتاد
همسر اتفاقا کارش با ماشین مو خوبه، فکر کنم دفعه ی دیگه امتحان کنیم ببینیم چطور میشه
لطفا از طرف من ببوسیدش.
الهی
لطفا از طرف م،ببوسینش
ولی خوب،چون خیلی بانمک تشریف دارن،دروغ چرا
دل ام می خواد بغل اش کنم و فشار مشارش بدم



بیشتر از بانمک بودن با موهای کوتاه وروجکیش بیشتر به چشم میاد

خیلی ممنون باران بانو
همین کارو میکنیم ترانه جان
اولین تجربه کوتاهی سر بچه ها در آرایشگاه به یاد موندنی هست

پسرک نازدونه فسقلی
کم کم شما و همسر خان باید دست به قیچی بشید صحرا جان
آره واقعا هم بچه اذیت میشه هم مدل خاصی درنمیاد ازش بس که میجنگه
جیگر اون پسرک برویم مااا


توی بچگی نمیدونم چرا اما واقعا از قیچی و آرایشگاه میترسیدم. صاف و بدون حرکت میموندم مبادا زخمی بشم.
نی نی ما هرچی خوشش رو نیاد میجنگه باهاش حالا میخواد قیچی سلمون باشه یا هرچی
این هم به نوبه خودش چالش سختیه ، من که خودم تو خونه امتحان کردم نتیجه خوب نشد
ایشالا که شما دستی بر آتش دارید . به قول ما سر نو میارک
والا من که از این کارا بلد نیستم ببینم همسر چه گلی به سرمون میزنه
کاش میشد عکسشو بذاری تا پسرک خوشگلتو ببینیم
خدا حفظش کنه از طرف من ببوسیدش
مرسی مریم جان
سلام
یادم افتاد به یکی از اولین دفعاتی که عماد را بردیم آرایشگاه و اواخر کار خوابش برد
آن که یافت می نشود آنم آرزوست