بالاخره توانستم تولد پسرک رو با سه روز تاخیر بگیرم. مهمان دعوت نکردیم به خاطر اومیکرون اما خانه را تزیین کردم با تم 1st birthday که به نظر همه ی آنهایی که پرسیدم قشنگ و چشم نواز شده بود. پسرک دو چیز تولدش را خیلی دوست داشت: یکی بادکنکها که مدام بهشان چنگ می انداخت و دیگری کادوهای تولدش. دوستم برد و خانمش یک لامای چوبی موزیکال برایش فرستادند و خودمان هم یک چهارچرخه ی چوبی برایش گرفتیم و یک عروسک ببری نارنجی. هنوز که هنوز است با عروسکهای حیوانات ارتباط برقرار نمی کند و به طرز جالبی نادیده شان می گیرد. با ورژن کوچک حیوانات و عکسشان در کتابهایش مشکلی ندارد و کلی هم سرگرم می شود اما انگار عروسکهای بزرگتر می ترساندش. ما هم تصمیم گرفتیم خیلی اصرار نکنیم و بگذاریم بزرگتر شود و در قالب قصه بعدها دوباره معرفیشان کنیم. پسرک یکساله من جنب و جوشش آنقدر زیاد شده که گاهی از شدت خستگی می آید کنار من یا پدرش چند ثانیه توقف می کند نفس تازه می کند و دوباره راه می افتد. انرژی این موجود دوپای کوچولوی بامزه بی نهایت است. یک سالگی ات مبارک پسر نازنینم.
تولدش مبااارک
خدا حفظش کنه
ممنونم نسترن جان
مبارک باشه تولد پسرک. زیر سایه پدر و مادرش همیشه شاد و سالم باشه الهی.
ممنونم ترنج عزیزم