امروز سونوگرافی آخر را انجام دادم. خدا رو شکر بچه حالش خوب است و موقعیتش مناسب زایمان طبیعی. این را خودم هم فهمیده بودم چون چند وقتی است تمام فشار به لگنم منتقل شده و تمام مدت پاهای پسرک روی ریه هایم فشار می آورد. چند روز پیش انگار فوتبال بازی می کرد بس که مداوم لگد می زد. هرچی تکنیسین سونو تلاش کردصورت فسقلی را نشانم بدهد نشد، آقا پسر صورتش را با دستهایش پوشانده بود و رخ نمایی نکرد که نکرد. پس فردا امتحان آخرم است و بعدش هم اسباب کشی می کنیم. یک آپارتمان نسبتا مناسب پیدا کردیم و امیدوارم که جابجا شدنمان به خیر و خوشی بگذرد.
صحرا جان سلام


فکر کردم طلسم این کامنت ناگذاشتن رو بشکنم! البته امیدوارم بر خلاف قبل بی درد سر ارسال بشه و برسه به دست گیرنده ی نازنینش
به امید خدا پسر جان به شادی و آسانی بیاد توی بغلت و با خودش یه فصل پر از رنگ و قصه ی دیگه رو رقم بزنه
سارای عزیزم

آمین. خیلی دعا کن برام، هرچی نزدیکتر میشه زمانش استرسشم بیشتر میشه
صحرا جان سلام..
امروز با وبلاگت اشنا شدم. امروز که یکی از روزهای به شدت بی حوصلگیمبود و توانایی خوندن حتی بک کلمه از درسها رو نداشتم...
خوندن نوشتههات دلنشین بود و پر از زندگی. روحیه تلاشگر و در تکاپو و پر از هوش وتوانمندی شما برام بسیار الهام بخش بود..
امیدوارم این روزهای پایانی بارداری و اغاز مادرانگی برات پر از عشق وزندگی باشه ودری به روی روزهای جدید شاد..
در عین خوندن وبلاگت چند سوال به ذهنم رسید در مورد نحوه پذیرش و درس خوندن.. ایا امکانش رو دارین در یکایمیل یا پیام خصوصی سوالاتم رو مطرح کنم؟ زمان و شرایطش رو دارین که بخونین؟
سلام الا جان، خوش اومدی
در مورد نحوه ی پذیرش خیلی نمیتونم کمک کنم چون من اینجا که اومدم به کلی تغییر رشته دادم و از همینجا مطابق سیستم خودشون شروع کردم و به کار کسی که خارج از اینجاست نمیاد. در مورد درس خوندن میتونی سوالاتو کامنت بذاری یا به صورت پیام به نویسنده از طریق خود وبلاگ.
بعد اسباب کشی از اتاق فسقل جان
آهان. اتاق خاصی که براش در نظر نگرفتیم چون چند ماه اول پیش خودمونه و اتاق اضافه رو تصمیم داریم فعلا اتاق کار و مطالعه بکنیم
یزدان پشت و پناهتان باشه بلامیسر




آمین باران عزیزم

خیلی دعا کنید برامون
مبارکه ...ان شالله به خیر و سلامتی این روزها می گذره و فقط خاطره های خوب از می مونه
انشاالله غزل جان. خاطره های خوب و حس های شیرین
صحرا جون زایمان تقریبا چه تاریخی هست... زایمان منم طبیعی بود و چیز خیلی سختی نیست ... مهم اینه دکتر بالاخره بچه رو بدنیا میاره میذاره تو بغلت...اسباب کشی هم زودی تموم بشه انشالله... کاش عکس میذاشتی
حدودا سه هفته ی دیگه محدثه جان
عکس از چی؟
عزیزم انشاالله همه چیز به خیر و خوشی ختم میشه پیشاپیش اقا رایانو از طرف من ببوسینش
مرسی مریم جان، دیگه چیزی تا پایان این دوره نمونده
بسلامتی
خدا قوت
منزل نو مبارک
از امتحانات هم خسته نباشید
انشاالله پسرک بسلامتی و راحتی دنیا بیاد
انشاالله
ای جانم



امیدوارم به سلامتی به دنیا بیاد و زندگیتون در کنار هم غرق در آرامش و شادی باشه
مرسی الی عزیزم
ایشالاهمه چی خیلی عالی پیش بره وماسروقتش اینجاماتوتجربیات بزرگ شدن پسرجان سهیم باشیم
دنیای مادری و تجربه های جدید
به به
مبارک باشه
قدم جناب پسرجان
و خونه نو
و پایان امتحانات و یه نفس آسوده
خدا را شکر که اینهمه فعالی... من بهت افتخار میکنم
خودمم برمیگردم نگاه می کنم میبینم چه مسیر درازیو اومدم و چقدر چالش پیش پام بوده، خدا رو شکر تا حالا که نتیجه اش خوب بوده، انشاالله بقیه اش هم به خیر پیش بره