نه به چند وقت پیش که نگران حس نکردن حرکت پسرک بودم و نه به الان که پسرک لحظه ای آرام نمی گیرد و لگدهایش گاهی آنقدر واضح است که همسر جان هم به راحتی می تواند حسش کند. سه ماهه ی دوم هم به سلامتی دارد تمام می شود و ثلث این ماجراباقی مانده. خریدهایم فعلا معلق مانده، باید به خودم قول بدهم بعد از امتحان جمعه خرده ریزه ها را کاملا بخرم و از لیستم خط بزنم. وزنم زیاد شده و دیگر به قول خواهر همسرجان که تصویری حرف می زدیم شبیه مامانها شدم. این روزها تلاشم بیشتر شده و روحیه ی بهتری دارم. از آن حالت گیر دادن و غر زدن بیرون آمدم و هورمونها فعلا روی خوشم را به همه نشان می دهد. فعلا همین ها را داشتم تا بنویسم. وبلاگهایتان را می خوانم خاموش، مراقب خودتان باشید :)
قربون شلنگ تخته زدنت بشم.صدرا جووونم






خدایا شرکت.الهی شکر
عزیزم
سلام صحرا جان
مواظب نی نی که هستی پس تاکید نمی کنم :)
حواست به ولیعهد هست. ببخشید اگر خاموش میخونی میدونی که درگیر چالشم و الان وقت آزادی پیدا کردم که بیام وبلاگ دوستان رو بخونم .
امیدوارم ولیعهد هم سالم و سلامت به دنیا بیاد
سلام، آره دیدم سرت شلوغه، کلی هم شرکت کننده
مراقب هم هستم، ممنون برای آرزوهای خوبت
وای از نی نی تو دلی... واییییی از حس خوب تکوناش....
وای از وول زدنهای شبانه و خواب از چشم مادر ربودن
دامادم رو زود بزرگ کن بده لطفا

پرنسس نترشه
پرنسس همیشه خاطرخواهاشو داره تو هر شرایطی
خوبه که روحیه بهتری داری.
مواظب خودت و نی نی باش.
مرسی ترانه جان. شما هم مراقب خودتون باشید